منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 894
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 2
:: تعداد اعضا : 24

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 14
:: بازدید هفته : 174
:: بازدید ماه : 1067
:: بازدید سال : 4359
:: بازدید کلی : 103979
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 2 / 1


 
 زیباترین رژیم غذایی،
دست كشیدن از خوردن گوشت برادرِ مُرده است...!

این رژیم در روز قیامت تاثیر زیادى در برداشتن بار،
از روى دوش و قدمهایمان دارد!

"...غیبت نکنیم..."


:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 2 / 1


امام جعفرصادق (ع) در تفسیر آیه62 سوره نمل می فرماید: 
«امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء و .....» آیا کسی هست که به فریاد بیچاره

در وقت ناله اش جواب دهد و رفع نگرانیها را نماید ؛ فرمود: این کلام در مورد قائم وارد شده

و اوست که هر لحظه خدا را می خواند برای دفع دشواری و به زودی پروردگار، وی را بر کرسی اقتدار جهانی می نشاند. 
منبع : الزام النواصب ص 172

 

کجاست مهدی زهرا!؟؟؟؟

دعا کنیم برای آمدنش،همه باهم دعا کنیم:اللهم عجل لولیک الفرج


:: بازدید از این مطلب : 388
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
سه شنبه 2 / 1

قام معظم رهبری در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی(ع):
رفع تحریم‌ها باید بلافاصله بعد از توافق انجام شود/اقدامات برگشت ناپذیر در صنعت هسته‌ای را نمی‌پذیریم/لزوم سعه صدر مسئولان در مقابل انتقادهای منطقی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تاکید بر اینکه مذاکرات کنونی ایران با آمریکا، صرفاً در موضوع هسته ای است و نه موضوعی دیگر، فرمودند: ما در مسائل داخلی و منطقه‌ای و موضوع تسلیحات، به هیچ وجه با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد، زیرا سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی و مقابله با ملت‌های منطقه و بیداری اسلامی است.

خبرگزاری فارس: رفع تحریم‌ها باید بلافاصله بعد از توافق انجام شود/اقدامات برگشت ناپذیر در صنعت هسته‌ای را نمی‌پذیریم/لزوم سعه صدر مسئولان در مقابل انتقادهای منطقی
 گزارش تصويري مرتبط

-------------------------------

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری در نخستین روز از سال 1394، حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز (شنبه) در اجتماع دهها هزار نفر از زائران و مجاوران حضرت علی بن موسی الرضا(ع) که در رواق امام خمینی(ره) و صحن های مجاور گرد آمده بودند، در سخنان مهمی به تبیین شعار امسال، «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» پرداختند و با تاکید بر وظیفه‌ی دو جانبه‌ی حمایت مردم از دولت قانونی و مشروع و همچنین لزوم سعه صدر مسئولان در مقابل انتقاد های منطقی، به چهار پایه اصلی هندسه نظام اسلامی و فرصت ها و چالش های پیش روی نظام اشاره کردند و گفتند: هدف گذاری و برنامه ریزی مسئولان برای پیشرفت و رونق اقتصادی و کمک آحاد مردم به ویژه فعالان اقتصادی و رسانه ها به اقتصاد ملی، وظیفه ای بزرگ و همگانی است و امروز عرصه اقتصادی، عرصه کارزاری خاص است که نیازمند حرکتی جهادی، بر اساس بسیج توانایی‌ها و ابتکارات درونی و با استفاده از ابزار ها، شیوه ها و سیاست های خاص این کارزار است.
رهبر انقلاب اسلامی همچنین در خصوص مذاکرات هسته ای تاکید کردند: در ایران هیچ فردی مخالف حل دیپلماتیک موضوع هسته ای نیست اما از طرف دیگر، ملت ایران و مسئولان و هیات مذاکره کننده در مقابل تحمیل ها و زورگویی های آمریکا کوتاه نخواهد آمد و با ایستادگی در این آزمون بزرگ موفق خواهند شد.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به آیه ای از قرآن کریم، چهار شاخصِ«نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر» را به عنوان «ترجمان و شاخص های شکل دهنده هندسه نظام اسلامی» برشمردند و افزودند: خداوند متعال وعده داده است، هر ملتی را که دارای این شاخص ها باشد، نصرت دهد و از زیر سلطه قدرتمندان جائر خارج کند.
ایشان تاکید کردند: هر یک از این شاخص ها دارای جنبه های فردی و همچنین اجتماعی هستند که در نظام سازی اسلامی، نقش موثری دارند.
رهبر انقلاب با اشاره به جنبه فردی نماز در سعادت و رستگاری انسان مومن، افزودند: در عین حال، نماز برخوردار از جنبه های اجتماعی و زمینه ساز تمرکز و اتصال دلهای مسلمانان، در یک زمان و بسوی یک مرکز واحد است.
رهبر انقلاب با اشاره به زمینه سازی زکات برای تقویت روحیه ی گذشت در انسان، در تبیین بُعد اجتماعی زکات افزودند: زکات در بُعد اجتماعی نشان دهنده‌ی این است که یک فرد مسلمان خود را در برابر جامعه اسلامی، فقرا، ضعفا و نیازمندان بی تفاوت نمی داند.
رهبر انقلاب «امر به معروف و نهی از منکر» را زیربنای همه‌ی احکام اسلام خواندند و با تاکید بر اینکه همه مومنان در هر نقطه ای از عالم موظفند که جامعه را به سمت نیکی و معروف سوق داده و از گرایش به سمت پستی و پلشتی برحذر دارند، گفتند: آنچه باید مورد توجه محوری قرار گیرد، امر به بزرگترین معروف، یعنی ایجاد و حفظ نظام اسلامی است.

  1. ایشان، حفظ آبروی ملت ایران، اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط خانواده، تکثیر و تربیت نسل جوان آماده‌ی اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فناوری، استقرار عدالت قضایی و اقتصادی، مجاهدت برای وحدت اسلامی، اعتلای ملت و اقتدار امت اسلامی را از دیگر بزرگترین معروف ها برشمردند که همه موظف به تلاش برای تحقق آنها هستند.
  2. رهبر انقلاب، همچنین با اشاره با مصادیقی از بزرگترین منکرها، از جمله ابتذال فرهنگی، کمک به دشمنان، تضعیف نظام و فرهنگ اسلامی و تضعیف اقتصاد، علم و فناوری افزودند: ذات مقدس الهی اولین، و پیامبر اسلام (ص) و ائمه معصومین (علیهم السلام) از جمله برترین و بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکر هستند و لازم است همه‌ی مومنین در هر نقطه ای از جهان اسلام نیز به این فریضه الهی عمل کنند.
  3. حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه، در تبیین شعار سال جدید یعنی «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، انتخاب این شعار را بر پایه همین چهار شاخص اصلی و در راستای انسجام ملی و اجتماعی میان آحاد مردم در نظام اسلامی خواندند و گفتند: اسلام از تمام سلیقه های اجتماعی، انسجام، هم افزایی و کمک کردن به یکدیگر را می خواهد، بنابراین هر دولتی در نظام اسلامی باید مورد حمایت و پشتیبانی همه مردم، حتی کسانی که به آن رای نداده اند، قرار بگیرد.

رهبر انقلاب، اتحاد کلمه‌ی مردم و دولت را، بخصوص در مواقعی که کشور با چالشهای مهمی روبروست، ضروری دانستند و افزودند: امروز وظیفه‌ی آحاد ملت این است که به مسئولین کشوری و دولتی کمک و از آنها حمایت کنند.
ایشان، همکاری و کمک به دولتها را یک اصل ثابت و همیشگی برشمردند و در تبیین ضرورت این مسئله خاطر نشان کردند: دغدغه اصلی و اساسی همه‌ی دولتها، حل مشکلات مردم و کشور در حد توان است، بنابراین همه باید به دولتها برای حل این مشکلات کمک کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای، رای اکثریت مردم را زمینه ساز «مشروعیت قانونی» دولتها خواندند و گفتند: مهم نیست که چه نسبتی از آحاد مردم به یک رئیس جمهور رأی داده اند، بلکه هر دولتی با هر تعداد رأی که از طرف اکثریت مردم انتخاب شود، بر طبق قانون اساسی، مشروع است و مردم تا آنجا که بتوانند باید به دولت قانونی کمک کنند.
رهبر انقلاب در ادامه با بیان اینکه در این فضای همکاری و کمک، حقوق دوجانبه ای برقرار است، به مسئله منتقدین و کیفیت بیان انتقادها و چگونگی مواجهه با منتقدین پرداختند.
ایشان با اشاره به یک رویه جاری و طبیعی یعنی وجودِ «گروه منتقدان» برای هر دولتی، گفتند: این دولت نیز مانند دولتهای قبل منتقدینی دارد، و هیچ اشکال و مانعی ندارد که برخی افراد که روش، رفتار، حرف و سیاست دولت را قبول ندارند انتقاد کنند اما انتقادها باید در چارچوب منطقی بیان شوند.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطر نشان کردند: خود بنده هم به دولتهای گوناگون انتقادهایی داشته‌ام و در هر موردی هم که به نظرم محل انتقاد بوده، از بیان تذکر خودداری نکرده ام، اما تذکرات را در وضعیت و با شکلی مناسب منتقل کرده ام.
رهبر انقلاب سپس در تبیین چارچوبهای «انتقاد منطقی» گفتند: انتقاد نباید طوری باشد که اعتماد عمومی را از مسئولینی که مشغول به کار هستند، سلب کند و موجب بی اعتمادی عمومی شود، همچنین انتقاد نباید همراه با اهانت و روشهای خشم آلود باشد.
ایشان، رفتار بر مبنای برادری اسلامی و همراهی و همدلی و با نگاه مهربانانه را یکی دیگر از معیارهای لازم در بیان انتقادها خواندند و افزودند: البته این توصیه ها دو طرفه است، و مسئولان کشور در هر سه قوه نیز باید این حدود را رعایت کنند و با منتقدینِ خود، رفتاری مناسب و بدور از تحقیر و اهانت داشته باشند، زیرا تحقیر مخالفان از سوی مسئولان، خلاف تدبیر و حکمت است.
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: من مردم عزیزمان را به «بی تفاوتی» و «نظارت نکردن» دعوت نمی کنم بلکه آنها را به اهتمام در مسائل کشور فرا می‌خوانم، و اصرار دارم که برخوردها چه از سوی مردم و چه از سوی مسئولان، تخریبی و یا همراه با تحقیر و اهانت نباشد.
ایشان افزودند: این که عده ای نسبت به یک مسئله مهم کشور، دلواپسی و دغدغه داشته باشند، جرم نیست و هیچ مانعی ندارد اما این نباید به معنای متهم کردن و نادیده گرفتن زحمات و خدمات باشد و از آن طرف نیز دولت و طرفداران آن، نباید کسانی را که اظهار دغدغه و دلواپسی می کنند، مورد اهانت قرار دهند.
رهبر انقلاب با اشاره به روش ثابت خود در حمایت از همه دولتهای گذشته تاکید کردند: از این دولت نیز حمایت می کنم، البته چک سفید امضا هم به کسی نمی دهم، بلکه با توجه به عملکردها قضاوت و عمل خواهم کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنان خود با اشاره به فرصت های بزرگ کشور و همچنین چالشهای پیش رو، خاطر نشان کردند: با برنامه ریزی و استفاده مناسب از فرصت ها و ظرفیتها، می توان با توفیق الهی بر چالش ها غلبه کرد.
حضرت آیت الله خامنه ای نیروی انسانی کارآمد و مبتکر و عمدتاً جوان و همراهی مردم و جوانان با نظام اسلامی را از جمله فرصت های بزرگ کشور برشمردند و افزودند: با وجود بمباران گسترده رسانه ای که بیگانگان بر روی جوانان کشور انجام می دهند تا آنان نسبت به آینده مایوس شوند و یا در مقابل نظام قرار گیرند و یا دچار ولنگاری شوند، اما دهها میلیون نفر از این جوانان در روز 22 بهمن، در سراسر کشور به خیابان ها می آیند و به نظام اسلامی و امام راحل (ره) ابراز ارادت عمیق می کنند.
ایشان، پیشرفت های علمی در دوران تحریم را یکی دیگر از فرصت های بزرگ کشور دانستند و گفتند: پیشرفت های علمی مختلف در سالهای اخیر از جمله راه اندازی طرحهای بزرگ و پیچیده صنعتی همچون فاز 12 پارس جنوبی و رونمایی از تجهیزات جدید و تعجب برانگیز برای دشمنان در رزمایش های نیروهای مسلح، همه در دورانی روی داده است که بدخواهان به گمان خود، ایران را تحت تحریم های فلج کننده قرار داده اند.
رهبر انقلاب، تحریم های کنونی را نیز با وجود دشواری های آن، یک فرصت خواندند و سپس به بیان برخی چالش های پیش روی نظام اسلامی پرداختند و افزودند: یکی از اصلی ترین چالشهای کنونی کشور، موضوع اقتصاد ملی و حل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است که این مسئله، نیازمند یک حرکت جدی و کاری بزرگ است.
حضرت آیت الله خامنه ای با یادآوری پیش بینی چند سال قبل خود مبنی بر متمرکز شدن دشمن بر موضوع اقتصاد و لزوم آمادگی مسئولان، خاطر نشان کردند: بدخواهان ملت ایران صریحاً گفته‌اند که هدف آنها از فشار اقتصادی، یک هدف سیاسی یعنی ایجاد نارضایتی در مردم و برهم زدن امنیت کشور با قرار دادن مردم در مقابل دولت و نظام است.
ایشان با تاکید بر اینکه مقابله با این چالش، نیازمند همراهی و همدلی همه نیروها و مسئولان و جدی گرفتن موضوع اقتصاد است، چهار نکته را متذکر شدند.
تاکید بر لزوم حرکت جهادی برای مقابله با سیاست های خصمانه آمریکا در عرصه کارزار اقتصادی، اولین نکته ای بود که حضرت آیت الله خامنه ای بیان و در همین زمینه به دو دیدگاه موجود در کشور، در خصوص چگونگی حل مسائل و مشکلات اقتصادی اشاره کردند.
ایشان گفتند: یک دیدگاه در کشور معتقد است که پیشرفت و رونق اقتصادی را باید با استفاده از ظرفیت ها و توانایی های درونی کشور که تا به حال کمتر به آنها توجه شده و یا اصلاً مورد استفاده قرار نگرفته اند، تأمین کرد.
رهبر انقلاب افزودند: دیدگاه دوم در نقطه‌ی مقابل، معتقد است رونق و پیشرفت اقتصادی با نگاه به بیرون از مرزها امکان پذیر است، بنابراین باید سیاست خارجی را تغییر دهیم و با مستکبر کنار بیاییم و زورگویی های اورا بپذیریم تا مشکلات اقتصادی حل شوند!
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: این نگاه دوم، کاملاً غلط، عقیم و بی فایده است.
ایشان در بیان دلیلِ غلط بودن نگاه دوم خاطر نشان کردند: تحریم های کنونی غرب بر ضد ملت ایران، دلیل روشنی بر غلط بودن دیدگاه رونق اقتصادی با نگاه به بیرون است، زیرا قدرتهای خارجی به هیچ حدی از تحمیل و زورگویی قانع نیستند، ضمن آنکه برخی از مسائل ناگهانی و غیر قابل انتظار همچون طراحی برای کاهش قیمت جهانی نفت و ضربه زدن به اقتصاد کشور را نیز ایجاد می کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: امروز تلاش بدخواهان ملت ایران، تقویت نگاه دوم است و به همین دلیل، رییس جمهور آمریکا در پیام نوروزی خود خطاب به مردم ایران می گوید که اگر خواسته های ما را در مذاکرات هسته ای قبول کنید، در کشور ایران، کار و سرمایه و رونق اقتصادی به وجود خواهد آمد.
ایشان تاکید کردند: نگاه به بیرون برای حل مسائل اقتصادی هیچگاه به نتیجه نخواهد رسید، بنابراین باید همواره به دنبال استفاده از ظرفیت های داخلی کشور بود و اقتصاد مقاومتی که مورد استقبال همه‌ی صاحب نظران اقتصادی قرار گرفت نیز، ناظر بر توانایی ها و ظرفیت های درونی کشور و ملت است.
سومین نکته ای که رهبر انقلاب در خصوص مسائل اقتصادی متذکر شدند، لزوم هدفگذاری و سیاستگذاری مسئولان و گرفتار نشدن به روزمره‌گی بود.
حضرت آیت الله خامنه ای گفتند: مهمترین هدفی که امسال باید مورد توجه مسئولان و مردم قرار بگیرد، اهتمام ویژه برای تقویت تولید داخلی است.
ایشان در تبیین راههای تقویت تولید داخلی افزودند: حمایت از بنگاههای متوسط و کوچک، تقویت فعالیت بنگاههای دانش بنیان، ایجاد نهضت کاهش خام فروشی، تسهیل سرمایه گذاری، کاهش واردات کالاهای مصرفی و مبارزه با قاچاق، راههای حمایت از تولید داخلی است که البته بانکها می توانند در این خصوص، هم نقش حمایتی داشته باشند و هم نقش تخریبی؛ لذا مسئولان ارشد بانکی کشور باید به این موضوع توجه ویژه داشته باشند.
رهبر انقلاب با تاکید بر اینکه انجام این کارها و عملیاتی کردن آنها دشوار است، در عین حال خاطر نشان کردند: مسئولان باید این کارهای دشوار را انجام دهند زیرا مسئله اقتصاد و رونق اقتصادی مهم است.
حضرت آیت الله خامنه ای نقش آفرینی سرمایه گذاران و مردم، در حمایت از تولید داخلی را نیز بسیار تاثیرگذار ارزیابی و خاطرنشان کردند: سوق دادن سرمایه ها به سمت تولید و مصرف محصولات داخلی و پرهیز از اسراف از جمله راهکارهای تقویت تولید داخل است.
ایشان در بیان چهارمین و آخرین نکته در موضوع اقتصاد ملی تاکید کردند: تحریم تنها ابزار دشمن برای مقابله با ملت ایران است، بنابراین اگر با تدبیر صحیح و با تکیه بر نیروهای داخلی، برنامه ریزی و عمل شود، تاثیر تحریم ها کاهش خواهد یافت و سپس بی نتیجه خواهند شد.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: اگر مسئولان دولتی و آحاد مردم و فعالان اقتصادی همت کنند و رسانه های عمومی نیز به کمک بیایند، خواهیم دید که تحریم ها قادر نخواهد بود ملت ایران را از پیشرفت باز بدارد.
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه به موضوع مذاکرات هسته ای اشاره و چند نکته را در این خصوص بیان کردند.
ایشان با اشاره به سیاستگذاری و برنامه ریزی دقیق طرف مقابل مذاکرات که عمدتاً آمریکا است، گفتند: آمریکایی ها به این مذاکرات بسیار احتیاج دارند و اختلافات درونی آنها هم به این دلیل است که جناح رقیب دولت کنونی آمریکا تلاش دارد تا امتیاز این مذاکرات به نام رقیب حزبی‌اش ثبت نشود.
ایشان با اشاره به پیام نوروزی رییس جمهور آمریکا و سخنان غیر صادقانه او در این پیام، افزودند: رییس جمهور آمریکا در پیام خود می گوید در ایران افرادی هستند که با حل دیپلماتیک موضوع هسته ای مخالفند، در حالیکه این سخن دروغ است، زیرا در ایران هیچ فردی مخالف حل مسئله هسته ای از طریق مذاکره نیست.
رهبر انقلاب خاطر نشان کردند: آن چیزی که ملت ایران با آن مخالف است، زورگویی ها و تحمیل های دولت آمریکا است که ملت در مقابل آن ایستاده است.
حضرت آیت الله خامنه ای تاکید کردند: نه مسئولان و نه هیات مذاکره کننده و نه ملت ایران، مطلقاً زورگویی های آمریکا را قبول نخواهند کرد.
ایشان با تاکید مجدد بر اینکه مذاکرات کنونی ایران با آمریکا، صرفاً در موضوع هسته ای است و نه موضوعی دیگر، خاطر نشان کردند: ما در مسائل داخلی و منطقه ای و موضوع تسلیحات، به هیچ وجه با آمریکا مذاکره نخواهیم کرد، زیرا سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی و مقابله با ملت های منطقه و بیداری اسلامی است که نقطه مقابل سیاستهای محوری جمهوری اسلامی ایران است.
رهبر انقلاب با اشاره به اظهارات مکرر آمریکایی ها مبنی بر اینکه تحریم ها، بعد از توافق و بعد از بررسی رفتار و عملکرد ایران، برداشته خواهند شد، آن را یک خدعه دانستند و افزودند: این سخن غیرقابل قبول است، زیرا برداشته شدن تحریم ها جزیی از مذاکرات است و نه نتیجه مذاکرات؛ بنابراین همان گونه که رییس جمهور محترم صریحاً گفتند، رفع تحریم ها باید بلافاصله بعد از توافق انجام شود.
حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با اشاره به اظهارات امریکاییها مبنی بر اینکه تصمیم های ایران در هر توافق احتمالی باید برگشت ناپذیر باشند، گفتند: این سخن نیز قابل قبول نیست، زیرا اگر آنها برای خود این حق را قائلند که بعد از توافق احتمالی، به هر بهانه ای، بار دیگر تحریم ها را برقرار کنند، پس هیچ دلیلی ندارد که ما اقداماتی را بپذیریم که برگشت ناپذیر باشند.
ایشان تاکید کردند: صنعت هسته ای ایران یک صنعت بومی و مردمی است که باید پیش برود و پیشرفت جزو ذات هر صنعت و فناوری است.
رهبر انقلاب با اشاره به ادعای امریکایی ها مبنی بر تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای گفتند: آنها خودشان هم می دانند که ما دراین مذاکرات به همه تعهدات بین المللی و تعهدات اخلاق سیاسی پایبند بودیم و نقض عهد نکردیم و تلوُّن هم به خرج ندادیم، اما در نقطه مقابل، آمریکاییها عهدشکنی و تقلب کردند و تلّون و دوگانگی را در مواضع و سخنان خود نشان دادند.
حضرت آیت الله خامنه ای رفتار آمریکاییها در مذاکرات هسته ای را مایه عبرت برای مردم دانستند و خاطر نشان کردند: رفتار آمریکا برای مجموعه روشنفکری داخل کشور نیز مایه عبرت است تا متوجه شوند در مذاکرات با چه کسی طرف هستیم و آمریکا چگونه رفتار می کند.
ایشان با اشاره به برخی تهدیدهای آمریکا مبنی بر احتمال افزایش تحریم ها یا تحرک نظامی در صورت عدم توافق، تاکید کردند: این تهدید ها ملت ایران را نمی ترساند، زیرا این ملت ایستاده است و با کمال موفقیت از این آزمون بزرگ بیرون خواهد آمد.
رهبر انقلاب، توفیق و مدد الهی را عامل اصلی موفقیت ملت ایران در این مسیر برشمردند و افزودند: کارهای بزرگی بر عهده دولت و ملت است که از جمله آنها، موضوع اتحاد اسلامی، کمک به ملتهای مستضعف و گسترش نفوذ معنوی اسلام در منطقه است که امروز پرچم آن در دستان ملت ایران است.
حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به سابقه تاریخی نوروز، مراسم نوروز کنونی را «ابتکار زیرکانه اسلامی» خواندند و خاطرنشان کردند: نوروز باستانی، نوروز پادشاهان و فرصتی برای سلاطین و حکام مستبد بود تا شکوه و عظمت ظاهری خود را به رخ ملتها بکشانند اما ایرانی‌های مسلمان به طرز زیرکانه ای این نظم و قالب را به نفع خود تغییر دادند.
ایشان حقیقت نوروز را یک «حقیقتِ مردمی» دانستند و تاکید کردند: نوروز امروز، نوروز باستانی نیست، بلکه «نوروز ایرانی و نوروز ملت مسلمانی» است که از قالب این مراسم توانسته برای خود سرمایه‌ای برای حرکت به سمت اهداف معنوی فراهم کند.
رهبر انقلاب افزودند: اکنون در ایام نوروز و تحویل سال نو، شلوغ‌ترین و پرازدحام‌ترین مراکز در کشور پهناور ما بارگاه مقدس ائمه و امامزادگان (سلام الله علیهم) است.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به همزمانی ایام فاطمیه و نوروز، گفتند: با توجه به نگاه زیرکانه ایرانی به نوروز، مراسم نوروز امسال نباید هیچگونه منافاتی با تکریم و احترام به شهادت بانوی بزرگ جهان اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) داشته باشد و یقیناً نیز منافاتی پیدا نخواهد کرد.


:: بازدید از این مطلب : 393
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1

بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ

ظهور اسلام، نزول بهار اعتدال بود در زمستان افراط و تفریط ها.
در روزگارانی که جمعی به افراط، لباس رهبانیت و آخرت پرستی پوشیده بودند

و جمع دیگری به تفریط، گرفتار دنیاپرستی شده بودند.
آری، اینگونه بود که حکم امّت وسط بر ما مسلمانان نازل شد.
و چه نیکو حاصلی آمد در پی سیره نبوی بر ما شیعیان،
که “اعتدال علوی” نام گرفت.
اعتدالی که مولای متقیانش و اهل بیت(ع) عصمت و طهارتش، لحظه ای از آن دور نشدند.
چه در میانه مذاکره و صلح.
چه در کشاکش مناقشه و جنگ.
چه در مباحثه با مومنان.
چه در مجادله با کافران.
مصادیق فراوانند و مجال سخن اندک.
امّا به یک کلام کفایت که،
پیامبر خدا(ص) حتی از مخالفانش هم نفرت نداشت و
هرگز راه بر گفتگو با هیچ احدی نبست.
این سیره نبوی(ص) بود و اعتدال علوی که
ریشه انقلاب امام خمینی(ره) شد.

انقلابی که بنایش را نه بر گلوله و ترور،
که بر آگاهی مردم گذاشت.
در جای جای این ۶۰ سال عمر انقلاب

که من در کنارش بودم،
چه بسیار می توان سراغ “اعتدال” را گرفت.
از نحوه مبارزه اش
از نام جمهوری اسلامی اش
از دفاع و پایان جنگش
از سازندگی و توسعه آبادانی اش
از اصلاحات و گفتگوی تمدن هایش.
من شهادت می دهم که این انقلاب، اعتدال را از امام آموخت
از سیره نبوی(ص)
و از اعتدال علوی(ع).
امّا …
ما نیز در انقلابمان دچار افراط و تفریط ها شده ایم
از همان دوران مبارزه با شاه تا همین امروز.
چون بنای تلخکامی برایتان ندارم
از گفتن مصادیقش درمی گذرم.
ولی تنها به یک نکته بسنده می کنم
که هرگاه به نظر اکثریت مردم عمل کردیم
به اعتدال نزدیکتر شدیم،
و انقلابمان را به پیش بردیم.
و هرگاه در جایگاه “خویش رأیی” نشستیم
و میزان مان، رأی ملّت نبود
از قافله پیشرفت عقب افتادیم.
و در باتلاق شعارهای پوچ و عوامفریبانه گرفتار آمدیم.
اکنون روزدیگری است
جملگی بالغ تر شده ایم.
زخم افراط خورده ایم
امّا روئین تن شده ایم.
با مبنای حق النّاس در انتخابات
با نسلی آگاه  و برومند و تحصیلکرده
و با مردمی آشناتر از همیشه به اعتدال
و مخاطرات افراطی گری.
امروز بهار “بیداری اعتدال” در ایران عزیز ماست.
من باشم یا نباشم
مطمئنم! فردای فرزندان ما و فردای این مرز و بوم و این انقلاب
آکنده از اعتدال خواهد بود
و افراط و خشک مقدسی ها روز به روز منزوی تر خواهد شد.
پس به حرمت اعتدال علوی
می گویم:
“مردم ایران، سلام”
فردا از آنِ شماست.


:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1

نسخه چاپيارسال به دوستان
رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزی:
سال ۹۴، سال «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی»/ آرزوهای بزرگ فراروی ایران با همکاری و اعتماد متقابل دولت و ملت دست یافتنی است

رهبر معظم انقلاب در پیامی به مناسبت آغاز سال 1394 با تبریک سال نو و نوروز به ملت ایران و همه ملتهایی که نوروز را گرامی می‌دارند، سال جدید را سال «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی» نامگذاری کردند.

خبرگزاری فارس: سال ۹۴، سال «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی»/ آرزوهای بزرگ فراروی ایران با همکاری و اعتماد متقابل دولت و ملت دست یافتنی است

-------------------------------

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز سال 1394 هجری شمسی، با تبریک سال نو و نوروز به ملت ایران و همه ملتهایی که نوروز را گرامی می‌دارند، سال جدید را سال «دولت و ملت، همدلی و هم‌زبانی» نامگذاری کردند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تقارن آغاز سال جدید با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطرنشان کردند: ارادت ملت ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم(ص) اقتضائاتی دارد که یقیناً مردم این اقتضائات را رعایت خواهند کرد و امید است سال جدید از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد و یاد آن بزرگوار تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما بگذارد.
ایشان در نگاه اجمالی به مسائل سال 1394، همکاری‌های گسترده دولت و ملت را ضروری برشمردند و تأکید کردند: برای تحقق شعار سال 94 یعنی «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، باید هر دو کفه این شعار یعنی ملت عزیز، بزرگ، شجاع، بصیر، دانا و با همت ایران و همچنین دولت خدمتگزار، به یکدیگر اعتماد، و صمیمانه با هم همکاری کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به آرزوهای فراروی ملت ایران در سال جدید اشاره کردند و گفتند: «پیشرفت اقتصادی»، «اقتدار و عزت منطقه‌ای و بین‌المللی»، «جهش‌های علمی به‌معنای واقعی»، «عدالت قضایی و اقتصادی» و از همه مهمتر، «ایمان و معنویت» آرزوهای بزرگی هستند که در این سال برای ملت ایران داریم و البته همه‌ی این خواسته‌ها و آرزوها نیز دست یافتنی است و خارج از ظرفیت عظیم ملت ایران و سیاستهای نظام نیست.
رهبر انقلاب در ادامه، تحقق این آرزوهای بزرگ را مشروط به همکاری، همدلی و صمیمیت دوسویه دولت و ملت خواندند و افزودند: دولت، کارگزار ملت، و ملت کارفرمای دولت است، و هر چه همکاری دولت و ملت بیشتر باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت، بنابراین هم دولت باید واقعاً ملت را قبول داشته باشد و ارزش، اهمیت و تواناییهای مردم را به‌درستی بپذیرد، و هم ملت باید به معنای واقعی کلمه به دولت اعتماد کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در ارزیابی کیفیت تحقق شعار سال 1393، سال قبل را همراه با چالشها و پیشرفتهایی برای کشور دانستند و گفتند: شعار «عزم ملی و مدیریت جهادی» با توجه به همین چالشها برای سال 93 انتخاب شد و ملت ما نیز همت و عزم راسخ خود را هم در تحمل برخی مشکلات و هم حضور در مناسبت‌های مهم از جمله راهپیمایی‌های 22 بهمن و روز قدس و راهپیمایی عظیم اربعین نشان دادند.
ایشان، همچنین با اشاره به تحقق مدیریت جهادی در برخی بخشها نیز خاطرنشان کردند: هر جا مدیریت جهادی بروز داشت، پیشرفتها نیز آشکار بود، ضمن اینکه عزم ملی و مدیریت جهادی مخصوص سال 93 نیست، بلکه برای امسال و همه سالهای پیش رو، مورد نیاز ملت عزیز ایران است.


:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1

 

پروردگارا ، تو را شکر می کنم ...
برای تمام نعماتی که امسال به من ارزانی داشتی
برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین ابری و بارانی برای غروب های آرام و شب های تاریک و طولانی

تو را شکر می گویم برای سلامتی و بیماری ، برای غم ها و شادی هائی که امسال به من عطا کردی

خدایا ، شکرت برای تمام لبخندهای محبت بار، دستان یاری رسان ، برای همه آن عشق و محبت و چیزهایی شگفت انگیزی که دریافت کردم .


خدایا ، تورا شکر می گویم برای تنهائیم ، برای مسائل و مشکلاتم ، برای تردیدها و اشک هایم ، چرا که همه اینها مرابه تو نزدیکتر کرد.


پروردگارا ، همان را می خواهم که تو برایم خواسته ای .

پروردگارا آنقدر به من ایمان عطا کنی تا درهر آنچه برسر راهم قرار می دهی تو را ببینم و خواستت را . و آنقدر عشق و محبت هر روز بیش از روز قبل عشق نسبت به خودت و آنان که دراطرافم هستند.


پروردگارا ، به من قلبی فرمانبردار، گوشی شنوا ، ذهنی هوشیار ، و دستانی ساعی عنایت فرما
به من بردباری ، فروتنی و تسلیم و رضا عنایت فرما
تا بتوانم تسلیم رضایت گردم و آنچه را که به کمال برایم خواسته ای بدیده منت بپذیرم .

آمین یا رب العالمین

 


:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1

 

  • سلام علی آل ابراهیم سوره صافات آیه 109
  • سلام قولاً من رب الرحیم سوره یس آیه 58
  • سلام علی آل یاسین سوره صافات آیه 130
  • سلام علی موسی و هارون سوره صافات آیه 120
  • سلام علی نوح فی العالمین سوره صافات آیه 79
  • سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین سوره زمر آیه 73
  • سلام علیکم بما صبرتم سوره رعد آیه 24

رسيده عيد و دلها شاد و خرم -- همه در فكر ديدارند با هم همه آمده اند سفره بچينند -- به فكر سفره های هفت سينند منم در سفره دارم هفت سين را -- ولی توأم شده با داغ زهرا بود سين نخستين سيلی كين -- به روی مادرم با دست سنگين ببين بر سفره سين دومم را -- كه سويی نيست در چشم زهرا بگويم سين سوم تا بسوزی -- كه مادر سوخت بين كينه توزی ازين ماتم دل حيدر غمين است -- كه سين چهارمم سقط جنين است به روی سفره سين پنجم اين است -- سر سجاده اش زينب حزين است شده سفره پر از اشک شبانه -- ششم سين مانده سوت و كور خانه چه گويم ای عزيز از سين آخر -- بود آن سينه ی مجروح مادر

 


:: بازدید از این مطلب : 421
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1


باز عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند

تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند

و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود

طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند . . .

و باز گرمای ملایم و فرحبخش روز های آفتابی بهار در باغ و راغ و کشتزار ها به سبزه و گلها

و درختان بشارت میدهد تا از خواب سنگین زمستان بیدار شوند و روح تازه بخود گیرند

و آنگاه این نوای جانبخش را ساز بدارند  . . .

و باز نسیم گوارای گیسوان مشک بوی بته های گلاب را با آهنگ موزون تکان میدهد

تا با لالهء خوش عذار و نرگس و ریحان و گل های دشتی همزمان جوانه زنند

و ترانه عشق را به گوش عشاق برسانند و آنگاه در چمنها و دشت و دمن طوفان برپا کنند . . .

و باز هوای شاداب به عشرتگاه باغ و لاله زار ها راه میگشاید و گلهای سرخ و زرد

و نیلوفری را که در سبزه زار ها می رویند نوازش میدهد و آنگاه پربار چمن را

به نظاره می نشیندو همین که در مرغزاران حریر پوش به میزبانی مردان پاکدل دشت می شتابد نالهء

نی را می شنود و وظیفه دار این پیام میگردد .


:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 1 / 1

نتيجة بحث الصور عن تبریک سال 94

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگران
باید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن
روزهایت رنگارنگ
سال نو مبارک


:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 28 / 12


:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 28 / 12

 

سیدحمید حسن زاده رئیس شورای سوم شهرستان اهواز موسوم به شورای بختیاری در گفتگوی صریح و مجمل با خبرنگار بونگ مسائلی در خصوص مسئله ی گردوخاک خوزستان و ریشه های حاد شدن آن را مطرح کرد.
به گزارش بونگ نیوز وی که سابقه ی ۵ سال عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، معاونت شهرداری هفتگل ، شهردار شهرهای هندیجان ، ایذه ، مسجدسلیمان ، خرمشهر ، مدیرعامل کارخانه لوله سازی خوزستان ، رئیس شورای سوم اهواز را در کارنامه ی خود دارد ار کارشکنی و ضعف مدیریت استانی و کشوری پیرامون ریزدگردها می گوید؛
متن گفتگوی اختصاصی  با ایشان با بونگ، به شرح ذیل است :

سلام جناب حسن زاده ؛
 مسئله ی گرد و خاک خوزستان دیگر نیازی به مقدمه و شرح حال ندارد یک ماجرای شده است که همگان شاهد آن هستیم از این منظر میخواییم با شما به گفتگو بشینیم ، بعنوان سوال اول بفرمایید که کلیات پدیده ی گردوخاک خوزستان چیست ؟ و چرا این مسئله تا این حد حاد شده است ؟
درود بیکران به رواح پاک شهدای راه آزادی. پدیده ریزگردها امروزی نیست بلکه از قدیم مطرح بوده و من در شورای سوم از مسولین خواهش کردم که به این موضوع رسیدگی کنید وگرنه در اینده مشکلاتی غیرقابل حل برای خوزستان بوجود میاورد این پدیده یک بخش خارجی دارد ویک بخش داخلی ؛ بخش خارجی باید با هماهنگی بین کشورهای همسایه حل گردد وبخش داخلی بخش وسیعی از خوزستان نیاز به مالچ پاشی وتثبت خاک دارد که در گذشته اقدامات زیر بنایی انجام گرفت ولی متاسفانه تداوم پیدا نکرد. برای حل فعلی این مشکل باید فوری اقدامات داخلی را شروع کنیم که جهاد سازندگی در این زمینه تجارب ارزشمندی دارد.
بخش هماهنگی باکشورهای همسایه راهم لازم است هرچه سریعتر انجام دهیم که اقدامات عملی شروع شود امروز نه فقط برای ما خوزستانی ها بلکه برای امنیت ملی هم نگران کننده است ماهنوز در فصل زمستان هستیم شما تصور بفرمایید در تا بستان و پاییز چه اتفاقی خواهد افتاد وبرای کشوری که بالای هفتاد در صد بودجه آن از خوزستان تامین میشود نگران کننده است.
 

شما فرمودید در شورای سوم یا شورای موسوم به شورای بختیاری این مسئله رو مطرح کردید و از مسئولین امر خواهش کردید که مسئله رو رسیدگی کنند ؟ من اول از خود جنابعالی سوال میپرسم که حضرتعالی بعنوان فردی که در شورای سوم اهواز موسم به شورای بختیاری حضور داشته و بعنوان رئیس این شورا بوده اید چه اقداماتی را انجام داده اید؟
متاسفانه بخش عظیمی از مشکلات خوزستان مربوط به دوران احمدی نژاد است که یکی از آن ریز گردها هستند حمل ونقل درون شهری وبرون شهری وضع جاده های پر تردد مثل جاده مسجدسلیمان اهواز مسجدسلیمان شهرکردو ایذه اهواز ایذه شهرکر وتصادفات دل خراش قطارشهری اهواز که به یک افسانه تبدیل شده … انحراف اب از سرچشمه های کارون که مشکلات آن در چند سال آینده نمایان خواهد شد من این موضوعات  و موضوع زمین خواری در اهواز را پیگیری نمودم که متاسفانه با واکنش منفی مسولین استان مواجه شد در بحث انتقال آب و ریز گردها وخاک .حمل ونقل وقطار شهری همه را پیگیری کردیم و  سوابق آن موجود است متاسفانه بجای توجه به حرفهای کارشناسی و تذکرات ما اقدام به پرونده سازی برای من کردند وبجرم تضعیف مسولین نظام و سیاه نمایی مرا بازداشت کردند.
یعنی به جای اینکه بر روی حرفها و نظرات شما کمی تامل و درنگ کنند فورا حربه ی اتهام و محکوم کردن رو در پیش گرفتند؟ این مسئله حاکی پیامهایی است که بیشتر سیاسی به نظر می آید تا فنی ؟ ممکنه مسئله رو روشن تر بیان کنید ؟ و اینکه شما چه پاسخی دادید؟!
مسولین استان در یک موضوع وحدت داشتند مخالفت با شورای بختیاری خصوصا اینکه ما کار کارشناسی انجام میدادیم و بدون ترس دروغ های احمدی نژاد را بر ملا میکردیم در همان دور اول ریاست جمهوری ایشان که اوج قدرتش بود ویا هنگامی که نماینده مجلس ته مانده لیوان آب اورا میخورد ؛ در رابطه با مسایل استان من بصراحت اعلام کردم حرفهای ایشان بی ربط است آمار دروغ میدهد. .ما جلو تخلفات دولت ایستادیم ونمونه ان تفاهم نامه چهار صد میلیارد تومانی بین حجازی استاندار و شرکت استراتوس ونجفی شهردار بود که اجازه انجام ان را ندادیم و…بازگرداندن بخشی از زمین های شهردار که توسط زمین خواران غارت شده بود و….متاسفانه اعضای بختیاری آرزو بابادی داریوش ممبینی علیمراد حافظی رمضان منجزی ومن پنج نفر را بدون مراحل قانونی سلب عصویت وهمزمان بازداشت کردند بعد از تحمل صد روز سلول انفرادی با گداشتن وثیقه آزاد شدیم به دیوان عدالت شکایت کردیم رای بازگشت بکار گرفتیم و مسئولین از نا چاری شورا را منحل کردند.
 

سایر نهادها واشخاص چه کردند ؟ منظورم نماینده های مجلس و نهادهایی هستند که وابسته به دولت نیستند ؟ آیا آنها هم همین روش رو در پیش گرفتند در برخورد با نقطه نظرات شما ؟
بله همه در برخورد با شورای بختیاری وحدت داشتند سید شریف حسینی ، سیداحمد آوایی و سیدناصرموسوی که نمایندگان مجلس درشورای حل اختلاف استان بودند بدون اینکه ما را به جلسه دعوت کنندبرعلیه ما رای صادر کردند. استاندار وسایر مسولین امنیتی و فرماندار هم برعلیه شورا بودند وآقای چمران رییس شورای عالی هم بشدت با شورای اصلاح طلب بختیاری مخالف بودند و امام جمعه اهواز هم مخالف بود نامگذاری خیابان ساحلی کیان پارس بنام سردار اسعد بختیاری وکلنگ زنی یک تالار بنام بهمن علاالدین فردوسی بختیاری اورا خشمگین کرده بود.
آقای چمران این میان چه نقشی داشتند ؟! علت مخالفت ایشان چه بود ؟!
آقای چمران در آن زمان رئیس شورای عالی استانها بودند که مخالف با شورای اصلاح طلبان اهواز موسم به شورای بختیاری بودند و این دو علت داشت : اول آنکه با بنده هنگامی که شهردار خرمشهر بودم اختلافتی داشتند که موضوع این اختلافات بر سر سازندگی خرمشهر و اختلاف نظرها بود و قضیه ی آن به سالهای ۶۷-۷۲ باز می گردد و دلیل دوم القائات اصولگرایان بر علیه شورای اصلاح طلب بختیاری بود.

بعد از انحلال شما و این قضایا کسی پیگیر مسئله ی گردوخاک نشد ؟ یعنی اینطوری که اینها این مسئله ی فنی رو سیاسی کردند فکر عواقب آن نبودند ؟
بعداز انحلال شورای بختیاری کسی در فکرنبودانهاصورت مسله را پاک کردند الان که مشکل حاد شد تازه میفهمند ومتاسفانه مطبوعات استان جرات ندارند همان حرفهای گذشته ما را چاپ کنند.
به نظر شما امروز چه راهکاری رو باید مد نظر قرار گرفت ؟ چه وقت هنگامه آن می رسد که مسئله به دور از دیدهای سیاسی بررسی شود و این قائله ختم شود ؟ چه کسانی باید این میان باشند ؟

بنظر من باید بچه های قدیم جهاد ومنابع طبیعی را که اغلب باز نشسته هستند بعنوان مشاور دعوت کنند متاسفانه مسولین ما فقط بدنبال مشاورسیاسی و مشاور چاپلوسی هستندافراد کاردان همیشه به حاشیه رانده میشوندویک کارگروه واقعی در داخل استان تشکیل شود که جلسات ان را در محل های بحران خیز تشکیل دهند. در بخش خارخی هم یک تیم مذاکره کننده خارجی تشکیل شوداین خطر در تابستان خیلی جدی است و هرچه سریعترباید شروع کرد.

بعنوان کسی که این مسئله را به خوبی میشناسد و دررفع آن اینهمه هزینه پرداخت کرده است و باتوجه به اینکه منش دولت کنونی با دولت قبل تفاوت کرده است آیا جنابعالی اقداماتی رو در این راستا چه در تعامل چه مشورت و به هر نحوی ، سامان داده اید ؟

در خوزستان تحولی نمی بینم افکار احمدی نژاد حاکم است چند وقت پیش یک زمین خوار را که ما با پرداخت هزینه و به بهای بازداشت نزدیک صد پلاک از زمینهای شهرداری را پس از دوازده سال از ایشان پس گرفتیم به عنوان خیرنمونه معرفی کردند این درد و این ننگ را به کجا ببریم در حالیکه من بعد ازسی سال کار اجرایی از استاندار درخواست ملاقات کردم وقید کردم که میخواهم مشکلات را با مدرک ومستند به شما ارایه دهم وقت ندادند.
جناب حسن زاده خیلی از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم؛ بعنوان حسن ختام این گفتگو اگر مطلبی مدنظرتون هست را بیان کنید .
درپایان صمن تشکر ازشما لازم است به اطلاع برسانم در شورای سوم هیچگونه اختلاس ویا زمین خواری صورت نگرفت بلکه ما با فساد مبارزه کردیم حجم پروژهایی که انجام گرفت بیشتر از ده سال قبل بود وما از ابتدا هم اعلام کردیم برای روشن شدن حقایق آماده هستیم در یک دادگاه علنی به این موضوعات رسیدگی شود ولی متاسفانه اراده مسئولین استان برخورد با شورای بختیاری واصلاح طلب بودکه با ناجوانمردی تمام بشکل غیرقانونی این برخورد را انجام دادند.

:: بازدید از این مطلب : 372
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
دو شنبه 23 / 12

به نام خدا امامزاده سيد جمال سلام الله عليه بقعه متبركه امامزاده ابوالحسن موسي الجمال(ع) در محله سنجران (راسته كوچه) و نزديك مسجد جامع تبريز و در كنار يك مسجد كوچك بنام مسچد حاجت و گورستان كوچكي كه اكنون به مدرسه تبديل شده است قرار دارد. نادر ميرزا در كتاب تاريخ و جغرافي دار السلطنه تبريز مينويسد : بقعه امامزاده سيد جمال معروف به ( امامزاده كهنه) در غرب شهر به مسافت سه هزار قدم از سيد حمزه واقع است. انطور كه در كتب انساب ذكر گرديده است نسب اين امامزاده با پنج واسطه به حضرت امام موسي بن جعفر (ع) منتهي ميشود كه از قرار ذيل است: ابوالحسن موسي بن جعفر الجمال بن محمد بن ابراهيم اليماني بن محمد بن عبيد الله الام موسي الكاظم(ع) سيدي جليل القدر و ملقب به ابوالحسن اعزج بوده و به فضل و دانش مشهور و اهالي تبريز اين امامزاده را امامزاده جمال،امامزاده موسي، امامزاده كهنه، امامزاده راسته كوچه و صاحب طوق نيز ميگويند. او بر نواحي آذربايجان غلبه پيدا كرد و پس از مدتي اسير شد و برگرن او زنجير انداختند و در همان حال هفت سال در زندان محبوس بود از اين رو او را صاحب طوق ميگويند. او داراي سه پسر و يك دختر به اسامي : ابو جعفر محمد، علي و عبدالله بود. برخي فرزند ذكور جهارمي به نام حسن را براي او افزوده اند و قاي ل به تداوم نسل او شده اند بطوريكه كنيه ابوالحسن را اشاره به اين معني ميدانند و نام دختر او فاطمه بود و همسر ايشان از اولاد امام حسن مجتبي(ع) به شمار ميرفت. پدرش از سادات جليل القدر و مكه و مكني به ابوالقاسم به جهت زيبايي زياد صورت به جمال معروف بود . او محدثي عاليمقام و عالمي بزرگوار و دانشمندي از سلاله رسول خدا بود. ايشان توليت سادات مكه را به عهده داشت و ملقب به احمر عينه (دو چشم قروز) بود.


:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
چهار شنبه 18 / 12

مداومت بر نماز جعفر طیار داشته باشد؛ خداوند شما را موفق می کند.

از آیت الله العظمی بهجت سؤال شد که برای حل مشکلات پیچیده چه کنیم؟ فرمودند: مداومت بر نماز جعفر طیار داشته باشد؛ خداوند شما را موفق می کند.

حضرت آیت الله العظمی بهجت می فرمودند: اگر می خواهید روزی شما فراوان شود این دعا را زیاد بخوانید.

مثلاً اگر می خواهید ۱۱۰ مرتبه بخوانید. اول دعا و آخر آن هم صلوات بفرستید: «اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک» حب و قرب الهی حضرت آیت الله العظمی بهجت در خصوص ازدیاد حب الهی و بالا رفتن مرتبه فرموده اند: کار آسان و کوچک و مفید، بعد از ملاحظه واجبات و محرمات، صلوات فرستادن است؛ صلوات محبت آور است و محبت انسان را بالا می کشد.

راه دور شدن از ریا

از آیت الله العظمی بهجت سؤال شد که برای دوری از ریا چه باید کرد؟ فرمودند: با عقیده کامل اکثار حوقله: بسیار «لا حول و لا قوه الا بالله» بگویید.

حل مشکلات پیچیده با نماز جعفر طیار

از آیت الله العظمی بهجت سؤال شد که برای حل مشکلات پیچیده چه کنیم؟ فرمودند: مداومت بر نماز جعفر طیار داشته باشد؛ خداوند شما را موفق می کند. ذکرهای معجزه آسا از آیت الله بهجت رفع پستی های درون و بیرون شخصی از آیت الله بهجت سؤال کرد: ما آلوده به پستی های درونی و بیرونی هستیم در رفع آنها ما را یاری کنید. آقا فرمودند: زیاد بگویید «استغفرالله» و خسته نشوید و خاطر جمع باشد این علاج است. (دائکم الذنوب و دوائکم الاستغفار).

گشایش بخت دختران

از آیت الله بهجت سؤال شد: ازدواج دختری سر نمی گیرد و به اصطلاح بختش باز نمی شود و از شما راهنمایی می خواهد.؟ فرمودند: نماز جعفر طیار بخواند و پس از آن دعائی که در کتاب زاد المعاد مجلسی آمده که در این هنگام خوانده شود، بخواند و در پی آن به سجده رود و تلاش کند که حتما گریه کند، گر چه به مقدار کم و همین که چشمش را اشک گرفت حاجتش را از خدا بخواهد.

همچنین حضرت استاد بار دیگر در پاسخ به چنین سوالی فرمودند: ایه «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛ پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان» (سوره فرقان ایه ۷۴) را فراوان بخوانید.


:: بازدید از این مطلب : 407
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 12


درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند.
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و

گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش

برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم.
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.

   (حسین پناهی)                 


:: بازدید از این مطلب : 328
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 12

 

یک روز ملاصدرالدین برای تعمیر  بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد الاغ هم به سختی از  پله ها بالا رفت .

ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد.

ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی آید. هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد ، که استراحت کند.

در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد .

دوباره به پشت بام رفت و خواست الاغ را آرام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. به ناچار خودش برگشت پایین .

بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره الاغ از سقف به زمین افتاد و مرد.

بعد ملا نصر الدین گفت:

لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد

هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد!!!

در زمستانی سرد کلاغ برای زنده نگه داشتن بچه هایش

گوشت بدن خود را می کند و به بچه هایش می داد.

زمستان تمام شد .کلاغ مرد! بچه هایش گفتند:

راحت شدیم از بس غذا تکراری خوردیم!!

این است حقیقت تلخ زندگی..

 

به فرزندانمان قصه ای بگوییم که

بیدار شوند نه اینکه بخوابند...

 


:: بازدید از این مطلب : 428
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 12

٫ ما خواهان محو تمرکزگرایی شدید حاکم بر آموزش و پرورش، محوریت بخشیدن به بخش آموزش و دخالت دادن موثر و سازمان‌یافته‌ی بدنه‌ی آموزشی کشور به ویژه معلمان در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها هستیم.

۲٫ ما معتقدیم به رغم شرایط دشوار اقتصادی کنونی در کشور، با جابجایی در برخی ردیف‌های بودجه، با حذف یا کاهش ردیف‌های بودجه‌ای که ظاهراً صرف امور فرهنگی در سازمان‌ها، نهادها و ارگان‌هایی می‌شود که مسوولیت مستقیم در امور آموزش و فرهنگی ندارند؛ و افزودن آن به بودجه آموزش و پرورش، می توان بودجه آموزش و پرورش را در یک بازه ی زمانی دوساله افزایش صد در صدی داد و بسیاری از مشکلات و کمبودهای آن از جمله کسری بودجه مزمن را از بین برد.

۳٫ با تأکید بر این باور قانونی که بهداشت و آموزش با کیفیت جزو ابتدایی‌ترین حقوق شهروندی است؛ خواهان رویکردی متفاوت با گذشته نسبت به ردیف های بودجه از جانب نمایندگان مجلس هستیم. تا همانند بخش سلامت و بهداشت که برای سال آینده بودجه ی آن به درستی افزایش ۷۰ درصدی داشته است، بودجه آموزش نیز تغییرات اساسی نماید. افزایش ۲۲ درصدی بودجه آموزش و پرورش در لایحه بودجه سال ۹۴ حتی کسری بودجه ی پنج هزار میلیاردی سال جاری این وزارت خانه را برطرف نمی کند.در صورت تصویب این میزان افزایش، سال آینده اوضاع مالی این وزارتخانه بدتر از سال جاری خواهد بود و معلمان با حقوق پایین تر از خط فقر باز هم برای حق التدریس اندک خود باید ماه ها منتظر بمانند تا این دستمزد ناچیز را به صورت قطره چکانی آن هم مطابق سلیقه وزارتخانه و ادارات آموزش و پرورش دریافت نمایند.

۴٫ ما خواهان افزایش دست کم ۳۰ درصدی حقوق و فوق العاده شغل معلمان برای هرسال طی ۴ سال آینده می باشیم تا بخشی از تبعیضی که میان آن ها باسایر کارکنان دولت وجود دارد برطرف گردد. در حالی که بار اصلی فعالیت آموزشی بر دوش معلمان و سایر کارکنان مدارس است، امتیاز فوق العاده شغل یک معلم با مدرک کارشناسی ارشد ۸۰۰ می باشد در حالی که همین امتیاز برای کارمندان دولت با مدرک کارشناسی ۱۵۰۰ و با مدرک کارشناسی ارشد ۲۰۰۰ است. ما این تبعیض آشکار را محکوم نموده و خواهان رفع سریع آن به نفع معلمان یعنی گردانندگان اصلی آموزش و پرورش هستیم.

۵٫ در حالی که در احکام سایر کارکنان دولت وجود ردیف هایی مانند حق ایاب و ذهاب، حق مسکن، هزینه یا فیش غذا و وجود ردیفی به نام «سایر» که خود داستانی جداگانه دارد، سال هاست امری بدیهی و به رسمیت شناخته شده محسوب می شود؛ این ردیف ها در فیش حقوق معلمان همچنان مفقودند و یا چنان ناچیز که بیشتر به تمسخر و تحقیر آنان شبیه است. اضافه شدن ردیف هایی مانند حق مسکن، ایاب و ذهاب و … در حکم های حقوقی معلمان امری ضروری و حقی طبیعی است و باید با رقم های واقع بینانه به آنان پرداخت شود. بر این موارد بیفزاییم ناکارآمدی شدید انواع بیمه ی معلمان به ویژه بیمه تکمیلی را که جز در سال اول هرگز رضایت خاطر و آرامش آنان را فراهم ننموده است.

۶٫ ما خواهان استانداردسازی کلاس های درس حداقل از نظر تعداد دانش آموزان هستیم (حداکثر ۲۵ نفر در هر کلاس). در حالی که برخی مسئولان وزارت آموزش وپرورش با اعلام میانگین های آماری نادرست از وجود نیروها ی مازاد سخن می گویند، دست کم در تهران و در تمامی مقاطع شاهد کلاس های ۳۰ نفر به بالا تا بیش از ۴۰ نفر هستیم. در چنین شرایطی گذشته از کاهش شدید کیفیت آموزش در چنین کلاس هایی، شاهد تنش های فراوانی میان معلمان و دانش آموزان می باشیم که جلوه های حادتر و تأسف بارتر آن را در صفحه ی حوادث روزنامه ها شاهد بوده ایم. وجود نگاهی صرفاً هزینه ای به آموزش و پرورش چنین فجایعی را به دنبال داشته است.

۷٫ رسول بداقی همکار زندانی ما بیش از ۵ سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد. همینطور سید محمود باقری. ما خواهان آزادی بی قید وشرط این عزیزان و لغو کلیه ی احکام صادره توسط هیأت های تخلفات اداری در ارتباط با همکارانی هستیم که به دلیل فعالیت صنفی حکمی را دریافت نموده اند. همینطور بازگشت به کار کلیه ی همکارانی که حکم محکومیت خود را گذرانده اند.

۸٫ در حالی که بسیاری از معلمان در پایان ۳۰ سال خدمت خود حکم عالی را دریافت می نمایند سازمان بازنشستگی این رتبه را از معلمان نپذیرفته و با کسر دو رتبه، آن ها را و با کاهش حقوق گاه تا بیش از دویست هزارتومان در هنگام بازنشستگی مواجه می نماید. تحمیل چنین شرایط ناعادلانه ای به معلمان در آغاز دوران بازنشستگی ستمی است مضاعف که از سال ۸۸ تاکنون ادامه دارد. ما خواهان تأمین اعتبار کافی برای رفع این شرایط ناعادلانه و پرداخت مابه‌التفاوت آن به صورت یک جا به معلمان ذیحق از سال ۸۸ تا کنون هستیم.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران)


:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 12

حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:

 

حُبّب الی من دنیاکم ثلاث:تلاوه کتاب الله و النظر فی وجه

رسول الله و الانفاق فی سبیل الله.    نهج الحیاة ص3

 

از دنیای شما سه چیز محبوب من است:

*تلاوت قران

*نگاه کردن به چهره ی رسول خدا

*انفاق در راه خدا

 

 

بلای سستی در نماز

زهرای مرضیه علیها السلام فرمودند:ازپدرم رسول خدا

صل الله علیه و اله

در باره ی مردان و زنانی که در نمازشان سستی و سهل انگاری

می کنند پرسیدم.آن حضرت فرمودند:

هر زن و مردی که در امر نماز سستی و سهل انگاری داشته باشد،

خداوند او را به پانزده بلا مبتلا می گرداند:

1-خداوند برکت را از عمرش می گیرد.

2-خداوند برکت را از رزق و روزیش می گیرد.

3-خداوند سیمای صالحین را از چهره اش محو میکند.

4-هر کاری که بکند بدون پاداش خواهد بود.

5-دعایش مستجاب نخواهد شد.

6-برایش بهره ای از دعای صالحین نخواهد بود.

7-ذلیل خواهد مِِرد.

8-گرسنه خواهد کرد.

9-تشنه کام خواهد مرد به طوری که اگر همه دنیا آبش دهند

تشنگی اش برطرف نخواهد شد.

10-خداوند فرشته ای را برمی گزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد.

11-قبرش را تنگ گرداند.

12-قبرش تاریک باشد.

13-خداوند فرشته ای را برمیگزیند تا او را به صورت به زمین کشد

در حالی که خلایق به او بنگرند.

14-به سختی مورد محاسبه قرار گیرد.

15- و خداوند به او ننگرد و او را پاکیزه نگرداند و عذابی

دردناک باشد.    فاطمه زهرا شادمانی دل پیامبر ص


:: بازدید از این مطلب : 309
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
شنبه 14 / 12


تاریخ پخش: 11/10/93
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
یک آیه‌ای در قرآن داریم، من می‌خواهم این آیه را تا آنجا که عقلم رسیده باز کنم. آیه این است که «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاء» (اسراء/82) می‌گوید: قرآن شفاست. یعنی چه که قرآن شفاست؟ یک بحثی راجع به این داشته باشیم.
1- آمادگی پذیرش، شرط دریافت شفای قرآن
قرآن شفاست. آیه این است که «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاء لِلْمُؤْمِنین‏» است. اگر کسی ایمان داشته باشد، شفاست. مثل اینکه می‌گوییم هرکس استکان بیاورد، چای می‌دهیم. شیر و شربتش می‌دهیم. ولی به شرطی که استکانش را از این طرف بگیرد. اگر کسی استکانش را از این سمت گرفت... آب دریا فرو می‌رود منتهی به شرطی که مثل توپ دربسته نباشد. اگر یک توپ دربسته‌ای را در دریا بیاندازند، با اینکه دریا اینقدر آب دارد یک قطره آب در توپ فرو نمی‌رود. گیر در دریا نیست، این در را روی خودش بسته است. اگر در باز بود آب نفوذ می‌کند. افرادی هستند «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» (بقره/18) ‏ «یَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فی‏ آذانِهِم‏» (بقره/19) پیغمبر می‌گوید: بعضی چنین می‌کردند. خوب اگر توپ درش را بست، خوب آب نمی‌رود. اگر لیوان را درست بگیری آب می‌کنند. «وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَسارا» (اسراء/82)
روایت هم داریم که «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ‏ بِالْقُرْآن‏» (کافی/ج2/ص599) اگر فتنه‌ها به شما رو کرد، اگر گیج شدید که نمی‌دانید چه کنید، قرآن شما را هدایت می‌کند که چه باید بکنید. حالا یک کلیاتی من در این زمینه خدمت شما بگویم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
2- نام برخی بیماری های روحی در قرآن
در قرآن آیاتی داریم می‌گوید: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض‏» (مائده/52) در مقابل شفا، بیماری است. آنوقت مرض را خود قرآن معنا کرده است. مثلاً گفته: شناخت امراض روحی! یکی این است می‌گوید: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَض‏» اینها روحشان بیمار است. می‌گوییم: چه کرده؟ می‌گوید: 1- «یُسارِعُون فیهِم‏» خیلی خودش را در دل آمریکا می‌اندازد. در دل یهود می‌اندازد. در دل مسیحیت می‌اندازد. یعنی دلش، عقربکش، روی ماهواره‌اش گره خورده است. می‌گوید: کسی که راه حق را رها می‌کند به سمت باطل می‌رود، این بیمار است. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فیهِم‏»
جای دیگر می‌گوید: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» می‌گوییم: چه مشکلی دارد؟ می‌گوید: «نَخْشى‏ أَنْ تُصیبَنا دائِرَة» (مائده/52) یعنی می‌ترسیم به ما سختی برسد. آدم‌های ترسو!
جای دیگر که می‌گوید: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» می‌گوید: «فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَض‏» (احزاب/32) هوسباز و عیاش! به خانم‌ها می‌گوید: طوری حجاب نداشته باشید که آدم‌های عیاش و چشم‌های کذایی دنبال شما راه بیافتند. به آنها هم گفته: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ».
یکجا می‌گوید: «أَمْ حَسِبَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُم‏» (محمد/29) کینه! کینه‌دار! «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» می‌گوید: «مَاذَا أَرَ‌ادَ اللَّـهُ بِهَـذَا مَثَلًا» (مدثر/33) بهانه‌گیر! اینها نمونه‌هایی است که در قرآن بعد از «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» آورده است. یکجا می‌گوید: «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» می‌گوییم: چرا؟ می‌گوید: ترسو است. یکجا می‌گوید: کینه دارد. حالا یک کسی ظلمی کرده است، او را ببخش! می‌گوید: نه من از او نمی‌گذرم! کینه‌ای است. «فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» چه کرده؟ خودش را می‌خواهد به شرق و غرب وصل کند و حاضر نیست روی پای خودش بایستد. یک مثلی که می‌زنند می‌گوید: خدا چرا این مثل را زد؟ چرا یک مثل دیگر نزد!؟ اینها نمونه‌های بیماری‌های قلبی است که کنار«فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» بود.

3- غفلت از خدا، عامل ارتکاب گناه

گناه! حدیث داریم «الذنوب داء» گناه بیماری است. «و الدواء الاستغفار» راجع به بیماری... شفای از بی‌بند و باری! ما اگر بدانیم اینجا دوربین دارد. اگر احساس کنیم در این سالن دوربین است و همه رفت و آمدهای ما کنترل شده است. اما اگر بدانیم این خانه، این سالن دوربین ندارد، صاحب و حسابی هم ندارد. خوب هرچه نچابیم از جیبمان رفته است. در خانه بی‌صاحب بزن و بخور و بشکن! این کره زمین صاحب دارد، خداست. حساب دارد، قیامت است. «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصاد» (فجر/14) تمام کارهای ما زیر دوربین است، مواظب خودمان باشیم. دوای غفلت، یاد خداست. دوای جهل، علم است. دوای تفرقه، اتحاد است. دوای قساوت و سنگدلی؛ ترحم است. اینها همه در قرآن هست. شما می‌دانید در قرآن برای کمک به فقرا چند آیه داریم؟ حدود 500 آیه در مورد کمک به فقرا داریم. بعضی از آیات در قالب انفاق است. بعضی آیات در قالب صدقه است. بعضی آیات در قالب زکات است. بعضی آیات در قالب خمس است. بعضی در قالب «یطعمون الطعام» و اطعام است. بعضی آیات در قالب «یوتون» است. ایتاء است. واژه‌هایش را بنویسم.
این بی‌رحمی یک مرض است. دوایش چیست؟ دوایش کمک است. کمک در قالب 1- انفاق، صدقه، ایتاء که چند آیه داریم. زکات 32 آیه داریم. خمس یک آیه داریم. «یطعمون» آیات مختلفی داریم. تحریک بر اطعام یک آیات دیگر داریم. کفاره آیه داریم. حدود 500 آیه در قالب‌های مختلف راجع به کمک به فقراست. این شفا است.
ببینید یک کسی دلش نمی‌آید پول خرج کند. این بیمار است. می‌داند می‌میرد. دخترهایش شوهر کردند. پسرهایش ازدواج کردند. نوه‌‌دار شده و زندگی‌اش خوب است. بچه‌هایش هم به این نیاز ندارند، اما این دل نمی‌کند.
4- راه های تشویق و تحریک مردم به انفاق
یازده آمپول در قرآن است که من پیدا کردم. خدا یازده آمپول به این می‌زند بلکه این پول بدهد، نمی‌دهد! چند تا از آمپول‌ها را بگویم. اول می‌گوید: آقا شما دل نمی‌کنی؟ تو حیف هستی. تو خلیفه خدا هستی. جانشین خدا هستی. روح خدا در توست. «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‏» (حجر/29). «أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْض‏» (اعراف/176) به زمین چسبیدی. «أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا» (توبه/38) به دنیا قانع هستی؟ یک آیاتی دارد می‌گوید: تو حیف هستی. یعنی اسیر این نباش. شما اگر ببینی یک استاد دانشگاه یک سیخ برداشته در کیسه زباله می‌کند که مثلاً یک پلاستیک دربیاورد. می‌گویی: بابا جون! تو استاد دانشگاه هستی. حیف است با این زباله‌ها! خدا گفته: تو خلیفه خدا هستی، حیف است به دنیا چسبیدی. این برج جماد است و تو انسان هستی. تو اسیر جماد شدی. طلا چیست؟ طلا جماد است و تو انسان هستی. یک سری آیات می‌گوید: حیف است تو ارزش داری. این آمپول اول است.
آمپول دوم می‌گوید: دنیا چیزی نیست که به آن چسبیدی. «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیل‏» (نساء/77) دنیا خیلی کم است. «زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (طه/131) دنیا غنچه است. گل نیست. به امید گل می‌نشینند و برای هیچکس هم گل نمی‌شود. یکسری آیات می‌گوید: بده به تو می‌دهم. «فَهُوَ یُخْلِفُه‏» (سبأ/39) آیه قرآن است. یعنی بده جایش را پر می‌کنم. مادر اگر به بچه‌اش شیر بدهد دوباره در سینه‌اش پر از شیر می‌شود. جایش را پر می‌کند. امام جواد فرمود: به شیعیان بگویید: من ضامن هستم خمس بدهید مال شما کم نشود. امام کاظم فرمود: اگر پولی را به جا ندهید، خدا طوری زندگی شما را تاب می‌دهد، که دو برابر آن را در راه باطل بدهید. مثلاً یک میلیون در راه حق نمی‌دهی خدا یک خرجی در سفره تو می‌گذارد، یک خرجی دو میلیونی! می‌گوید: این دو میلیون عوض این یک میلیون که ندادی. «فَهُوَ یُخْلِفُه‏» آمپول اول تو بزرگ هستی. آمپول دوم دنیا گوچک است. آمپول سوم بده جایش را پر می‌کنم. آمپول چهارم می‌گوید: اگر ندهی می‌سوزانم. در همین دنیا می‌سوزانم. اگر ندهی، همین فلز را داغ می‌کنم، روز قیامت به پیشانی و پهلوی تو می‌زنم. با همین پول سرخ می‌کنم، «جِباهُهُمْ» (توبه/35) جبهه به معنی پیشانی است. «وَ جُنُوبُهُمْ» جَنب به معنی پهلو است. می‌گوید: خانه‌ی ما جنب فلانی است، یعنی پهلو! بعد هم می‌گوید: «هذا ما کَنَزْتُم‏» (توبه/35) این همان فلزی است که پنهان کرده بودی. این فلزی که پنهان کردی و به این همه فقیر نمی‌دهی، سرخش می‌کنم و به پیشانی و پهلویت می‌زنم.
یک آمپول دیگر می‌گوید: تو چرا عقب افتادی؟ دیگران مالشان را دادند. «یوثرون»، «یطعمون»، تو چرا عقب ماندی؟ یک آیه دیگر می‌گوید: بابا نمی‌خواهی خودت در جامعه زندگی کنی؟ آدم بخیل وزنه نیست. «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (بقره/265) اگر پول خرجی کنی جایگاه خودت را سفت کردی. غیر از اجر و ثواب... یک آیه دیگر می‌گوید: تو عاطفه نداری؟ «یَتیماً ذا مَقْرَبَة» (بلد/15) بابا یتیم است فامیل توست. «أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَة» (بلد/16) متربه یعنی تراب به معنی خاک است. بابا روی خاک نشسته است! نمد هم ندارد. موکت و زیلو هم ندارد. تو قالی ابریشمی را روی هم می‌اندازی. این فامیلت است. رحم نداری! روی خاک نشسته!
می‌ترسم خیلی طول بکشد، البته راستش را بخواهید باقی‌اش یادم رفت. نه اینکه طولانی شود...
یازده آمپول داریم. البته کسانی هستند که اگر صد تا آمپول هم بزنی هوش نمی‌آیند. خدا راجع به یک سری از آدم‌ها می‌گوید: «ذرهم» ولشان کن.
تاجری در تهران بود که خیلی پول داشت. منشی داشت و بسیار آدم باتقوایی بود. این منشی می‌گفت: دیدم این آقا در آستانه مرگ است، این پول‌ها را برای چه می‌خواهد؟ گفتیم چطور پول‌های این را بگیریم؟ گفت: برویم یکی از علمای درجه یک را خانه ایشان بیاوریم بلکه نگاهش به این عالم بخورد. می‌گفت: رفتیم آیت الله العظمی خوانساری که از مراجع مهم تقلید بود. البته اینها خانه کسی نمی‌روند منتهی با این بیان آقا را آوردند. گفت: آقا یک بنده خدایی است ثروتمند است، ما پیش بینی می‌کنیم اگر شما چون مریض است دیدن او بیایی، این نگاهش به صورت یک مرجع تقلید بخورد، شاید نرم شود. برای نجات ایشان بیا.
من خدمت یکی از مراجع رسیدم یک کلمه مهمی گفت. یکی از مراجع که سنش از 90 گذشته است. گفت: من کسی را که سهم امام می‌دهد، خوشحال نمی‌شوم که پول به من داد. خوشحال می‌شوم این بدهی‌اش را داد. وگرنه من که خرج نمی‌کنم. یک قران از این پول‌ها را من در زندگی خودم نمی‌آورم. فقط دلم خوش است که این پاک شد. بالاخره آیت الله العظمی خوانساری را خانه ایشان بردند. گفتند: آقا ایشان سرمایه‌دار است. خیلی پولدار است. به کسی کمک نکرده است، پول‌ها تقسیم وارث می‌شود، خمس و زکاتی! گفت: اگر نمی‌داند من احکام را برایش بگویم. اگر می‌داند که... گفت: می‌دانم. راستش را بخواهی نمی‌توانم بدهم. دلم نمی‌آید. آیت الله العظمی خوانساری بلند شد رفت. آن تاجر هم رفت، هردو رفتند. چه شد؟ یک عمری برای عیاشی بچه‌هایش جان کند. به بچه‌ها باید رسید.
5- توجه به نیاز فرزندان و نیازمندان در وقف و وصیت
اسلام گفته: اگر نود میلیون پول داری، سی میلیونش را حق داری برای کمک به فقرا بدهی. یک سومش! شصت میلیون را برای بچه‌ها بگذار. نباید پدرها طوری خرج کنند که بچه‌ها با دین بد شوند. بگویند: این دین آمد پول پدر ما را گرفت و چیزی گیر ما نیامد. نه سهم بچه‌ها سر جای خود! اما بالاخره در جامعه یک سری... بعضی‌ها هم فکر می‌کنند زرنگی است. حضرت عباسی از تو زرنگ‌تر در شهری که هستی نبود؟ خدا می‌داند چقدر از تو زرنگتر هست. ولی پول گیرشان نیامد. پول به زرنگی نیست. گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم ما زرنگ هستیم. تدبیر من، از تو زرنگ‌تر هم بود. تحصیلات من! از تو باسوادتر هم بود. تلاش من، از تو پر تلاش‌تر هم بود. اینطور نیست که می‌گویی. بنده هم همینطور هستم. خدا می‌داند هزاران طلبه هست که سوادشان از من بیشتر است. دهها هزار آدم هستند که تقوایشان از من بیشتر است. من سوادی ندارم. تقوایی ندارم. حالا دری به تخته خورد، دوربین را مقابل من آوردند، من را نشان دادند. من فکر نکنم باسواد هستم! خبری نیست. حالا این دوربین کج شد و روی صورت تو آمد. یک پولی آمد و تو پولدار شدی. فکر نکن برای توست. «رزقکم الله» خدا داده است. «مِنْ مالِ اللَّه‏» (نور/33) مال برای خداست. به قارون می‌گفتند: «وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّه‏» (قصص/77) خدا به تو داده است. گفت: خدا نداده. خودم پیدا کردم. این بخل یک بیماری است. لجبازی یک بیماری است. حرف حق شنیدی بگو: حق با توست. نه من نباید بگویم: حق با من است. این شکست من است. بابا عذرخواهی کن.
6- اقرار به اشتباه و عذرخواهی، دوای عجب و غرور و تکبر
امام یک مرتبه یکی از علما را خواست، گفت: در فلان ماجرا من کلمه‌ای گفتم که ترکشش به شما خورد. شما مرا حلال کنید. گفت: آقا خواهش می‌کنم. گفت: نه طوری نیست. خود آن آقا می‌گفت و از آیت الله‌ها بود. یک زمانی دادستان کشور هم بود. آقای ربانی املشی خدا رحمتش کند. می‌گفت: امام یک جمله‌ای گفت که در بین جملاتش یک ترکش هم به من خورد و بعد گفت: از شما هم عذرخواهی می‌کنم. خود امام در وصیت‌نامه‌اش گفت: من از ملت ایران عذرخواهی می‌کنم. اگر تقصیر و قصوری داشتم. امام خمینی عذرخواهی می‌کند. چرا لجبازی می‌کنیم؟ بگو: آقا بد کردم. اشتباه کردم. خدا در قرآن به پیغمبر می‌گوید: بگو... «قُلْ إِنْ أَدْری‏» (جن/25) چنین بگو بلد نیستم که جگر طرف حال بیاید. علامه طباطبایی استاد مطهری و مطهری‌ها، ترک بود.  تبریزی بود. ترک‌ها وقتی فارسی حرف می‌زنند، شیرین است. یعنی نمک دارد. از ایشان یک سؤالی کردند و ایشان با این لحن گفت. اگر بگویم نمی‌دانم اشکالی ندارد...؟؟ گفتند: نه! گفت: نمی‌دانم! (خنده حضار) با زبان ترکی گفت: نمی‌دانم. ولی وزن نمی‌دانم او از وزن علامه بودنش سنگین تر است. یک علامه بگوید: نمی‌دانم خیلی سخت است. پدربزرگ هستی بگو: اشتباه کردم. مرد به خانمش بگوید: من اشتباه کردم. اشکال دارد شما دست خانمت را ببوسی. خدا کند خانم من پای تلویزیون نباشد. (خنده حضار) بالاخره اشکال ندارد که انسان از بچه‌اش عذرخواهی کند. از شاگردش عذرخواهی کند. ما اگر کارگر کسی هستیم نباید بخاطر پول او خودمان دروغ بگوییم. من دروغ بگویم که او پولدار شود. اجمالاً بیماری ما لجبازی، بخل، تکبر، توقع بی‌جا است! منتهی آدم باید از صحنه‌ها استفاده کند. یعنی دوای درد باشد. هنرمند کسی است که درد را به دوا تبدیل کند. امروزی‌ها می‌گویند: تهدید‌ها را تبدیل به فرصت کند.
امام، زمان شاه به ترکیه تبعید شد. حکومت آنجا هم می‌خواست امام را بترساند. یک روز به امام گفت: سوار ماشین شوید برویم یک تابی بخوریم. امام را سوار ماشین کرد و در یک میدان برد. به زبان خودش گفت: آقای خمینی اینجا میدانی است که چهل نفر از علما را اعدام کردیم. اگر بخواهی در ترکیه حرفی علیه رژیم و حکومت بزنی، شما چهل و یکمی می‌شوی. این تهدید است. امام فرمود: خوشا به حال آنها! کاش ما هم در ایران طوری اقدام کرده بودیم که ما هم اعدام می‌شدیم. اینها همه شهید شدند و رفتند، ما ماندیم. ای کاش ما هم شهید می‌شدیم. رفتند ایشان را تهدید کنند، ایشان تهدید را به فرصت تبدیل کرد. از جاهایی که تهدید تبدیل به فرصت شد، اذان در مسجد شام بود. یزید پیش‌نماز و جمعیت هم پس نماز، یک آخوند مزدور، آخوند درباری رفت از یزید تجلیل کرد. امام سجاد گفت: من هم می‌خواهم بالای چوب‌ها بروم. نگفت: می‌خواهم بالای منبر بروم. وقتی روی منبر حرف حساب نزدی، این دیگر منبر نیست، چوب است. گفت: از این چوب‌ها بالا بروم؟ وقتی رفت روی منبر نشست، می‌گوید: «فلما سعد المنبر» تا آخوند درباری نشسته چوب است. وقتی امام زین‌العابدین نشست؛ منبر می‌شود. شروع کرد یک سخنرانی کرد و گفت: هرکس مرا می‌شناسد که می‌شناسد. هرکس مرا نمی‌شناسد، من پسر کی هستم. من پسر کی هستم... چه کمالاتی خدا به ما داده که روی کره زمین به هیچکس نداده است. به ما این کمال را داده است. یک سخنرانی کرد و یزید دید عجب، پته بنی امیه روی آب افتاد. به مؤذن گفت: اذان بگو. این اذان بگو یعنی مذهب علیه مذهب! با اذان سخنرانی امام زین‌العابدین را کور کنند. مذهب علیه مذهب! یعنی گاهی به اسم دین، دین را ذبح می‌کنند. تا گفت: الله اکبر! امام سجاد گفت، تمام وجودم الله اکبر می‌گوید. «اشهد ان لا اله الا الله» را همه وجودم می‌گوید. تا گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله» (صلوات حضار) امام سجاد فرمود: صبر کن! یزید! این محمد رسول الله جد من است یا جد تو؟ اگر این جد تو است که همه می‌گویند: دروغ می‌گویی. اگر جد من است چرا پسرش را در کربلا کشتید؟ آقا یک سخنرانی کرد... این را تهدید تبدیل به فرصت می‌گویند.
از قدیم گفتند: لیموی ترش گیرت آمد نگو: ترش است. از همان لیمو ترش، لیمونات درست کن. یعنی از فرصت‌های تلخ هم می‌شود استفاده کرد. امام کاظم وقتی زندان رفت، این تهدید بود. زندان تاریک بود، گفت: عجب جایی برای عبادت است.
7- نماز، دوای مشکلات و سختی ها
قرآن شفاست. اولیای خدا شفاست. نماز شفاست. «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة» (بقره/45) می‌گوید: وقتی فشار به تو آمد، نرد روانشناس‌ها نرو. قرآن می‌گوید: اگر به تو فشار آمد، الله اکبر! همین شفاست. خدا بزرگتر از سودها و ضررها و رأی آوردنها و رأی نیاوردن‌ها، زنده بادها و مرده‌بادها است. الله اکبر از زورها و برج‌ها و پول‌ها! همین الله اکبر یعنی وقتی خدا نزد تو بزرگ شد، دنیا نزد تو کوچک است. این سالن را چون روی زمین هستیم فکر می‌کنید دو هزار متر است. شما سوار هواپیما شوید در آسمان بروید، این سالن اندازه یک جعبه پرتقال می‌شود. بالاتر بروی اندازه یک صابون، بالاتر کبریت، بالاتر آدامس، بالاتر لپه، یعنی هرچه بالاتر بروی این کوچکتر می‌شود. کسی که خدا نزدش بزرگ شد، دیگر مهم نیست. قرآن شفاست.
جامعه بشریت را با همه مرض‌های روانی، با همه گرفتاری‌ها نجات‌بخش اتصال به خداست. ما اگر خدا را قیچی کنیم، رابطه با خدا را قیچی کنیم، هیچ قرص و آمپول و هیچ مشاوره‌ای ما را نجات نمی‌دهد. 165 موشک در دزفول افتاد، مردم دزفول چون با خدا بودند روانی نشدند. اگر یکی از این موشک‌ها زمان جنگ در دانشکده روانشناسی غرب می‌افتاد، اساتید دانشگاه روانشناسی روانی می‌شدند. آن کسی که نگه می‌دارد، خداست. زینب کبری این همه غصه دید. آخر گفت: من هرچه می‌بینم زیبایی است. «و ما رأیت الا جمیلا». مادر سر سفره هم مربا و هم ترشی را زیبا می‌بیند. اما بچه مربا و حلوا را دوست دارد، از ترشی بدش می‌آید. از فلفل بدش می‌آید. مادر که رشد کرده همه را زیبا می‌بیند. بچه ترشی و فلفل را بد و حلوا را زیبا می‌بیند. ما اگر بزرگ شویم همه چیز زیباست.
خدایا بالاترین درجه ایمان و یقین و اخلاص و عمق و علم و برکت و تقوا را به همه ما مرحمت بفرما. از همه دست‌اندر کاران این برنامه در شهر عزیز نوشهر که دو روز اینجا ماندیم و چند برنامه ضبط کردیم تشکر می‌کنم.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته» 


:: بازدید از این مطلب : 496
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 8 / 12


   وَ مِنْ خُطْبَهٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ الْمَعْرُوفَهُ بِالشِّقشْقِيَّهِ:  
اءَما وَ اللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلانٌ وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اءَنَّ مَحَلّى مِنْها مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرِّحى ، يَنْحَدِرُ عَنِّى السَّيلُ وَ لا يَرْقى اِلَىَّ الطَّيْرُ. فَسَدَلْتُ دُونَها ثَوْبَا وَ طَوَيْتُ عَنْها كَشْحا، وَ طَفِقْتُ اءرْتَئى بَيْنَ اءنْ اءَصُولَ بِيدٍ جَذّاءَ اءوْ اءصْبِرَ عَلَى طَخْيَهٍ عَمْياءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ. وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ، وَ يَكْدَحُ فِيها مُومِنٌ حَتّى يَلْقى رَبِّهُ، فَرَاءَيْتُ اءَنَّ الصَّبْرَ عَلى هاتا اءَحْجى فَصَبْرَتُ وَ فِى الُعَيْنِ قَذىً، وَ فِى الْحَلْقِ شَجا، اءَرى تُراثىِ نَهْبا
حَتّى مَضَى الاَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَاءَدْلى بِها الَى فُلانٍ بَعْدَهُ
شَتّانَ ما يَوْمِى عَلى كُوْرَها
وَ يَوْمُ حَيّانَ اءَخِى جابِرٍ فَيا عَجَبا بَيْنا
هُوَ يَسْتَقِيلُها فِىحَياتِهِ إ ذْ عَقَدَها لِآخَرَ بَعْدَ وَفاتِهِ، لَشَدَّ ما تَشَطَّرا ضَرْعَيْها، فَصَيَّرَها فِى حوْزَهٍ خَشْناءَ، يَغْلُظُ كَلْمُها وَ يَخْشُنُ مَسُّها، وَ يَكْثُرُ الْعِثارُ فيها، وَ الْاعْتِذارُ مِنْها، فَصاحِبُها كَراكِبِ الصَّعْبَهِ إ نْ اءَشْنَقَ لَها خَرَمَ، وَ إ نْ اءسْلَسَ لَها تَقَحَّمَ، فَمُنِىَ النّاسُ لَعَمْرُ اللّهِ، بِخَبْطٍ وَ شِماسٍ، وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِراضٍ، فَصَبَرْتُ عَلى طُولِ الْمُدَّهِ وَ شِدَّهِ الْمِحْنَهِ. حَتّى اذا مَضى لِسَبِيلِه ، جَعَلَها فِى جَماعَهٍ زَعَمَ اءَنِّى اءَحَدُهُمْ، فَيا للّهِ وَ لِلشُّورى ، مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِىَّ مَعَ الْاءَوَّلِ مِنْهُمْ حَتّى صِرْتُ اءُقْرَنُ الى هذِهِ النَّظائِرِ لكِنِّى اءَسْفَفْتُ اذْ اءَسَفُّوا وَ طِرْتُ اذْ طارُواْ، فَصَغا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ.
إ لى اءَنْ قامَ ثالِثُ الْقومِ نافِجا حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَشِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اءَبِيهِ يَخْضِمُونَ مالَ اللّهِ خَضْمَه الا بِلِ نِبْتَهَ الرَّبِيعِ، الى اءَنِ انْتَكَثَ فَتْلُهُ، وَ اءَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.
فما راعَنِى الا وَ النّاسُ الَىَّ كَعُرْفِ الضَّبُع يَنْثالُونَ عَلَىَّ مِنْ كُلِّ جانِبٍ، حَتّى لَقَدْ وُطِى ءَ الْحَسَنانِ، وَ شُقَّ عِطافِى ، مُجْتَمِعِينَ حَوْلِى كَرَبِيضَهِ الْغَنَم فَلَمّا نَهَضتُ بِالْاءمْرِ نَكَثَتْ طائِفَهٌ وَ مَرَقَتْ اءُخْرى وَ قَسَطَ آخَرُونَ كَاءَنَّهُمْ لَمْ يِسْمَعُوا اللّهَ سُبْحانَهُ يِقُولُ: "تِلْكَ الدّارُ الاخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوَّا فِى الْاءَرْضِ وَ لا فَسادا وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِينَ، "بَلى وَ اللّهِ لَقَدْ سَمِعُوها وَ وَعَوْها، وَ لكِنَّهُمْ حَلِيَتِ الدُّنْيا فِى اءَعْيُنِهِمْ وَ راقَهُم زِبرِجُها.
اءَما وَ الَّذِى فَلَقَ الحَبَّهَ، وَ بَرَاءَ النَّسَمَهَ لَوْ لا حُضُورُ الْحاضِرِ وَ قِيامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النّاصِرِ، وَ ما اءَخَذَ اللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اءَنْ لا يُقارُّوا عَلى كِظَّهَ ظالِم وَ لا سَغَبِ مَظلُومٍ لاْلَقْيْتُ حَبْلَها عَلى غارِبها وَ لَسَقَيْتُ آخِرَها بِكَاءْسِ اءوَّلِها، وَ لالْفَيْتُمْ دُنْياكُمْ هذِهِ اءَزْهَدَ عِنْدى مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ.
((قالُوا: وَ قامَ إ لَيْهِ رَجُلُ مِنْ اءَهْلِ السَّوادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ الى هذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ، فَناوَلَهُ كِتابا فَاءَقْبَلَ يَنْظُرُ فِيهِ. ((فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ)) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ يَا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوِ اطَّرَدَتْ مَقالَتَكَ مِنْ حَيْثُ اءَفْضَيْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ.
قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا اءَسَفْتُ عَلَى كَلاَمٍ قَطُّ كَاءَسَفِي اءَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بَلَغَ مِنْهُ حَيْثُ اءَرَادَ.
قَوْلُهُ ع فِى هذِهِ الْخُطْبَهِ (كَراكِبِ الصَّعْبَةِ إ نْ اءَشْنَقَ لَها خَرَمْ وَ إِنْ اءَسْلَسْ لَها تَقَحَّمَ) يُريدُ اءنَّهُ إ ذا شَدَّدَ عَلَيْها فِي جَذْبِ الْزَّمامِ وَ هِىٍَّ تُنازِعُهُ رَاءْسَها خَرَمَ اءَنْفَها و إِنْ اءَرْخى لَها شَيْئَا مَعَ صُعُوبَتِها تَقَحَّمَتْ بِهِ فَلَمْ يَمْلِكْها، يُقالُ: اءشْنَقَ الْنَاقَةَ إ ذا جَذَبَ رَاءْسَها بِالزَّمامِ فَرَفَعَهُ وَ شَنَقَها اءَيْضا.
ذَكَرَ ذلِكَ ابْنُ السِّكَّيتِ فِي إ صْلاحِ الْمَنْطِقِ وَ إِنَّما قالَ ع : (اءَشْنَقَ لَها) وَ لَمْ يَقُلْ اءَشْنَقَها لا نَّهُ جَعَلَهُ فِي مُقابَلَةِ قَوْلِهِ اءَسْلَسَ لَها فَكَاءَنَّهُ ع قالَ: إ نْ رَفَعَ لَها رَاءسَها بِمَعْنى
اءَمْسَكَهُ عَلَيْها بِالزَّمامِ وَ فِى الْحَديثِ اَنَّ رَسَولُ اللّهِ ص خَطَبَ عَلى ناقَتِهِ وَ قَدْ شَنَقَ لَها فَهِىَ تَقْصَعُ بِجُرَّتِها، وَ مِنْ الشَاهِدِ عَلى اءَنَّ اءَشْنَقَ بِمَعْنى شَنَقَ قَوْلَ عَدِىِّ بْنِ زَيْدِ الْعِبادىِّ:
ساءَها ما بِنا تَبَيَّنَ فِى الاءيْدِى وَ اشْناقُها الى الاءعْناقِ
ساءها ما بنا تبيّن في الا يدي
و إ شناقها إ لى الا عناق


  ترجمه : 
   خطبه اى از آن حضرت (ع ) معروف به خطبه شقشقيه :  
آگاه باشيد. به خدا سوگند كه ((فلان )) خلافت را چون جامه اى بر تن كرد و نيك مى دانست كه پايگاه من نسبت به آن چونان محور است به آسياب . سيلها از من فرو مى ريزد و پرنده را ياراى پرواز به قله رفيع من نيست . پس ميان خود و خلافت پرده اى آويختم و از آن چشم پوشيدم و به ديگر سو گشتم و رخ برتافتم . در انديشه شدم كه با دست شكسته بتازم يا بر آن فضاى ظلمانى شكيبايى ورزم ، فضايى كه بزرگسالان در آن سالخورده شوند و خردسالان به پيرى رسند و مؤ من ، همچنان رنج كشد تا به لقاى پروردگارش نايل آيد. ديدم ، كه شكيبايى در آن حالت خردمندانه تر است و من طريق شكيبايى گزيدم ، در حالى كه ، همانند كسى بودم كه خاشاك به چشمش رفته ، و استخوان در گلويش مانده باشد. مى ديدم ، كه ميراث من به غارت مى رود.
تا آن ((نخستين )) به سراى ديگر شتافت و مسند خلافت را به ديگرى واگذاشت .
شتان ما يومى على كورها
و يوم حيان اخى جابر((3)
((چه فرق بزرگى است ميان زندگى من بر پشت اين شتر و زندگى حيان برادر جابر)).
اى شگفتا. در آن روزها كه زمام كار به دست گرفته بود همواره مى خواست كه مردم معافش دارند ولى در سراشيب عمر، عقد آن عروس را بعد از خود به ديگرى بست . بنگريد كه چسان دو پستانش را، آن دو، ميان خود تقسيم كردند و شيرش را دوشيدند. پس خلافت را به عرصه اى خشن و درشتناك افكند، عرصه اى كه درشتى اش پاى را مجروح مى كرد و ناهموارى اش رونده را به رنج مى افكند. لغزيدن و به سر درآمدن و پوزش خواستن فراوان شد. صاحب آن مقام ، چونان مردى بود سوار بر اشترى سركش كه هرگاه مهارش را مى كشيد، بينى اش ‍ مجروح مى شد و اگر مهارش را سست مى كرد، سوار خود را هلاك مى ساخت . به خدا سوگند، كه در آن روزها مردم ، هم گرفتار خطا بودند و هم سركشى . هم دستخوش بى ثباتى بودند و هم اعراض از حق . و من بر اين زمان دراز در گرداب محنت ، شكيبايى مى ورزيدم تا او نيز به جهان ديگر شتافت و امر خلافت را در ميان جماعتى قرار داد كه مرا هم يكى از آن قبيل مى پنداشت . بار خدايا، در اين شورا از تو مدد مى جويم . چسان در منزلت و مرتبت من نسبت به خليفه نخستين ترديد روا داشتند، كه اينك با چنين مردمى همسنگ و همطرازم شمارند. هرگاه چون پرندگان روى در نشيب مى نهادند يا بال زده فرا مى پريدند، من راه مخالفت نمى پيمودم و با آنان همراهى مى نمودم . پس ، يكى از ايشان كينه ديرينه اى را كه با من داشت فراياد آورد و آن ديگر نيز از من روى بتافت كه به داماد خود گرايش يافت . و كارهاى ديگر كردند كه من از گفتنشان كراهت دارم .
آنگاه ((سومى )) برخاست ، در حالى كه از پرخوارگى باد به پهلوها افكنده بود و چونان ستورى كه همّى جز خوردن در اصطبل نداشت . خويشاوندان پدريش با او همدست شدند و مال خدا را چنان با شوق و ميل فراوان خوردند كه اشتران ، گياه بهارى را. تا سرانجام ، آنچه را تابيده بود باز شد و كردارش قتلش را در پى داشت . و شكمبارگيش به سر درآوردش .
بناگاه ، ديدم كه انبوه مردم روى به من نهاده اند، انبوه چون يالهاى كفتاران . گرد مرا از هر طرف گرفتند، چنان كه نزديك بود استخوانهاى بازو و پهلويم را زير پاى فرو كوبند و رداى من از دو سو بر دريد. چون رمه گوسفندان مرا در بر گرفتند. اما، هنگامى كه ، زمام كار را به دست گرفتم جماعتى از ايشان عهد خود شكستند و گروهى از دين بيرون شدند و قومى همدست ستمكاران گرديدند. گويى ، سخن خداى سبحان را نشنيده بودند كه مى گويد: ((سراى آخرت از آن كسانى است كه در زمين نه برترى مى جويند و نه فساد مى كنند و سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است )).(4)
آرى ، به خدا سوگند كه شنيده بودند و دريافته بودند، ولى دنيا در نظرشان آراسته جلوه مى كرد و زر و زيورهاى آن فريبشان داده بود.
بدانيد. سوگند به كسى كه دانه را شكافته و جانداران را آفريده ، كه اگر انبوه آن جماعت نمى بود، يا گرد آمدن ياران حجت را بر من تمام نمى كرد و خدا از عالمان پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمكاران و گرسنگى ستمكشان خاموشى نگزينند، افسارش را بر گردنش مى افكندم و رهايش مى كردم و در پايان با آن همان مى كردم كه در آغاز كرده بودم . و مى ديديد كه دنياى شما در نزد من از عطسه ماده بزى هم كم ارج تر است .
چون سخنش به اينجا رسيد، مردى از مردم ((سواد)) عراق برخاست و نامه اى به او داد.
على (ع ) در آن نامه نگريست . چون از خواندن فراغت يافت ، ابن عباس ‍ گفت : يا اميرالمؤ منين چه شود اگر گفتار خود را از آنجا كه رسيده بودى پى مى گرفتى . فرمود: هيهات ابن عباس ، اشتر خشمگين را آن پاره گوشت از دهان جوشيدن گرفت و سپس ، به جاى خود بازگشت .(5) ابن عباس گويد، كه هرگز بر سخنى دريغى چنين نخورده بودم كه بر اين سخن كه اميرالمؤ منين نتوانست در سخن خود به آنجا رسد كه آهنگ آن كرده بود.
معنى سخن امام كه مى فرمايد: ((كراكب الصعبة إ ن اشنق لها خرم و ان اسلس لها تقحّم )) اين است ، كه اگر سوار، مهار شتر را بكشد و اشتر سر بر تابد بينى اش پاره شود و اگر با وجود سركشى مهارش را سست كند، سرپيچى كند و سوارش نتواند كه در ضبطش آورد. مى گويند: ((اشنق الناقة )) زمانى كه سرش را كه در مهار است بكشد و بالا گيرد. ((شنقها)) نيز به همين معنى است و ابن سكيت صاحب اصلاح المنطق چنين گويد. و گفت : ((اشنق لها)) و نگفت : ((اشنقها)) تا در برابر جمله ((اسلس لها)) قرار گيرد گويى ، امام (عليه السلام ) مى فرمايد: اگر سر را بالا نگه دارد او را به همان حال وامى گذارد. و در حديث آمده است كه رسول (صلى اللّه عليه و آله ) سوار بر ناقه خود براى مردم سخن مى گفت و مهار ناقه را باز كشيده بود (شنق لها) و ناقه نشخوار مى كرد. (از اين حديث معلوم مى شود كه شنق و اشنق به يك معنى است .) و شعر عدى بن زيد عبادى هم كه مى گويد:
شاهدى است كه اشنق به معنى شنق است .
معنى بيت (از فيض ) : شترهاى سركشى كه زمامشان در دست ما نبوده رام نيستند، بد شترهايى هستند.


  خطبه : 4 
   و من خطبة له ع و هي من اءفصح كلامه عليه السلام و فيها يعظ الناس و يهديهم من ضلالتهم ويقال إ نه خطبها بعد قتل طلحة و الزبير  
بِنَا اهْتَدَيْتُمْ فِي الظَّلْماءِ وَ تَسَنَّمْتُمُ الْعَلْيَاءَ وَ بِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرارِ وُقِرَ سَمْعٌ لَمْ يَفْقَهِ الْوَاعِيَةَ وَ كَيْفَ يُرَاعِي النَّبْاءَةَ مَنْ اءَصَمَّتْهُ الصَّيْحَةُ؟ رَبَطَ جَنانٌ لَمْ يُفَارِقْهُ الْخَفَقانُ، مَا زِلْتُ اءَنْتَظِرُ بِكُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ اءَتَوَسَّمُكُمْ بِحِلْيَةِ الْمُغْتَرِّينَ حَتَّى سَتَرَنِي عَنْكُمْ جِلْبابُ الدِّينِ وَ بَصَّرَنِيكُمْ صِدْقُ النِّيَّةِ اءَقَمْتُ لَكُمْ عَلَى سَنَنِ الْحَقِّ فِي جَوَادِّ الْمَضَلَّةِ حَيْثُ تَلْتَقُونَ وَ لاَ دَلِيلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لاَ تُمِيهُونَ، الْيَوْمَ اءُنْطِقُ لَكُمُ الْعَجْمَاءَ ذَاتَ الْبَيَانِ! عَزَبَ رَاءْيُ امْرِئٍ تَخَلَّفَ عَنِّي مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ مُذْ اءُرِيتُهُ، لَمْ يُوجِسْ مُوسَى ع خِيفَةً عَلَى نَفْسِهِ بَلْ اءَشْفَقَ مِنْ غَلَبَةِ الْجُهَّالِ وَ دُوَلِ الضَّلاَلِ، الْيَوْمَ تَوَافَقْنَا عَلَى سَبِيلِ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ مَنْ وَثِقَ بِمَاءٍ لَمْ يَظْمَاْ.


  ترجمه : 
   خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه فصيح ترين كلام حضرت است و در آن مردم را موعظه مى كند  
در تاريكى ، راه خود را به هدايت ما يافتيد و بر قله عزّت و سرورى فرا رفتيد و از شب سياه گمراهى به سپيده دم هدايت رسيديد. كر باد، گوشى كه بانگ بلند حق را نشنود؛ كه آنكه بانگ بلند را نشنود، آواز نرم چگونه او را بياگاهاند. هر چه استوارتر باد، آن دل كه پيوسته از خوف خدا لرزان است . من همواره در انتظار غدر و مكر شما مى بودم و در چهره شما نشانه هاى فريب خوردگان را مى ديدم . شما در پس پرده دين جاى كرده بوديد و پرده دين بود كه شما را از من مستور مى داشت ؛ ولى صدق نيت من پرده از چهره شما برافكند و قيافه واقعى شما را به من بنمود. براى هدايت شما بر روى جاده حق ايستادم ، در حالى كه ، بيراهه هاى ضلالت در هر سو كشيده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهى گام مى نهاديد. تشنه بوديد و، هر چه زمين را مى كنديد به نم آبى نمى رسيديد. امروز اين زبان بسته را گويا كرده ام ، باشد كه حقايق را به شما بگويد. در پرتگاه غفلت سرنگون شود، انديشه كسى كه به خلاف من ره مى سپرد، كه من از آن روز كه حق را ديده ام ، در آن ترديد نكرده ام . اگر موسى (ع ) مى ترسيد، بر جان خود نمى ترسيد، بلكه از چيرگى نادانان و گمراهان مى ترسيد.
امروز از ما و شما يكى بر راه حق ايستاده و يكى بر باطل . آنكه به يافتن آب اطمينان دارد، هرگز، از تشنگى هلاك نمى شود.


  خطبه : 5 
   و من خطبة له ع لَما قُبِضَ رَسوُلُ اللّهُ ص وَ خاطَبَهُ الْعَباسُ وَ اءَبُوسُفْيانَ بْنُ حَرْبٍ فِي اءَنْيُبايِعا لَهُ بِالْخِلافَةِ:  
اءَيُّهَا النَّاسُ شُقُّوا اءَمْواجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِيقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِيجانَ الْمُفَاخَرَةِ، اءَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ اءَوِ اسْتَسْلَمَ فَاءَرَاحَ، مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ يَغَصُّ بِها آكِلُهَا، وَ مُجْتَنِي الثَّمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ إِينَاعِها كَالزَّارِعِ بَغَيْرِ اءَرْضِهِ.
فَإِنْ اءَقُلْ يَقُولُوا: حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ اءَسْكُتْ يَقُولُوا: جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَيْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَيَّا وَ الَّتِي ! وَ اللَّهِ لاَبْنُ اءَبِي طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْيِ اءُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَكْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لاَضْطَرَبْتُمُ اضْطِرَابَ الْاءَرْشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ الْبَعِيدَةِ


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى كه رسول خدا (ص ) رحلت كرده بود و، عباس و ابو سفيان بنحرب از او خواستند كه به خلافت با او بيعت كنند:  
اى مردم ، بر دريد امواج فتنه ها را به كشتيهاى نجات و، به راه تفاخر به نژاد و تبار مرويد و ديهيم مباهات به مال و جاه را از سر فرو نهيد. رستگار و پيروز است كسى كه او را ياورانى است و به نيروى آنان قيام مى كند و يا تسليم مى شود و خود را آسوده مى سازد. آبى است بدبو و گنده و، لقمه اى است گلوگير كسى كه مى بلعدش . آن كس كه ثمره بستان خود را پيش از رسيدنش بچيند، همانند كشاورزى است كه در زمين ديگرى مى كارد.
اگر بگويم ، گويند كه آزمند فرمانروايى هستم و گر لب بربندم و خاموشى گزينم ، گويند، كه از مرگ مى ترسد. چه دورند از حقيقت . آيا پس از آن همه جانبازى در عرصه پيكار، از مرگ مى ترسم به خدا سوگند، دلبستگى پسر ابوطالب به مرگ از دلبستگى كودك به پستان مادر بيشتر است . ولى اسرارى در دل نهفته دارم ، كه اگر آشكار كنم ، لرزه بر اندامتان افتد، چونانكه طناب فرو شده در چاه مى لرزد.


  كلام : 6 
   و من كلام له ع لَمَا اءُشِيرَ عَلَيْهِ بِاءَن لا يَتْبَعَ طَلْحَةَ وَ الزُّبِيْرَ وَ لا يُرْصِدَ لَهُما القِتالَ:  
وَ اللَّهِ لاَ اءَكُونُ كَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طُولِ اللَّدْمِ حَتَّى يَصِلَ إِلَيْها طَالِبُها وَ يَخْتِلَها راصِدُها وَ لَكِنِّي اءَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ إِلَى الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ وَ بِالسَّامِعِالْمُطِيعِ الْعاصِيَ الْمُرِيبَ اءَبَدا حَتَّى يأْتِيَ عَلَيَّ يَوْمِي فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعا عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَرا عَلَيَّ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذا.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) آنگاه كه به او گفتند، از تعقيب طلحه و زبير باز ايستد و بسيج نبردبا ايشان نكند:  
به خدا سوگند، كه من همانند آن كفتار نيستم ، كه با آواز كوبيدن سنگ و چوب در كنامش ، به خوابش كنند، تا بر در كنام رسند و صيادانش ، بفريب ، به دام اندازند.(6)
بلكه به پايمردى يارانى كه روى به حق دارند، روى برتافتگان از حق را فرو مى كوبم . و به مدد كسانى كه گوش به فرمان من نهاده اند، شورشگرانى را كه همواره در حق من ترديد مى ورزيده اند، مى زنم . و اين شيوه من است ، تا مرگم فرا رسد. سوگند به خدا، كه از آن زمان كه رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) رخت به سراى ديگر برده است تا به امروز، مرا از حقم بازداشته اند و ديگرى را بر من برترى داده اند و برگزيده اند.


  خطبه : 7 
   و من خطبة له ع يذم فيها اءتباع الشيطان  
اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِاءَمْرِهِمْ مِلاَكا وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ اءَشْرَاكا، فَباضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِاءَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِاءَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ.


  ترجمه : 
   خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن پيروان شيطان را نكوهش مى كند  
شيطان را ملاك كار خود قرار دادند و شيطان نيز آنان را شريك خود ساخت . پس ، در سينه هايشان ، تخم گذاشت و جوجه برآورد و بر روى دامنشان جنبيدن گرفت و به راه افتاد، از راه چشمانشان مى نگريست و از زبانشان سخن مى گفت ، به راه خطايشان افكند و هر نكوهيدگى و زشتى را در ديده شان بياراست و در اعمالشان شريك شد؛ و سخن باطل خود بر زبان ايشان نهاد.


  كلام : 8 
   و من كلام له ع يَعْنِي بِهِ الزُّبَيْرِ فِي حالٍ اقْتَضَتْ ذلِكَ:  
يَزْعُمُ اءَنَّهُ قَدْ بايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ اءَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِاءَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) مقصودش زبير است ، در حالى كه ، مقتضى چنين سخنى بود:  
مى گويد كه با دستش بيعت كرده و با دلش بيعت نكرده . دست بيعت فراپيش آورد و مدعى شد كه در دل چيز ديگرى نهان داشته . اگر در ادعاى خود بر حق است ، بايد دليل بياورد و گرنه ، به جمع ياران من كه از آنان دورى گزيده است بازگردد.


  كلام : 9 
   و من كلام له ع في صفته و صفة خصومه و يقال إ نها في اءصحابالجمل  
وَ قَدْ اءَرْعَدُوا وَ اءَبْرَقُوا، وَ مَعَ هَذَيْنِ الْاءَمْرَيْنِ الْفَشَلُ، وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لاَ نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در مورد صفت خود و دشمنش ، و گويند درباره اصحابجمل است :  
همانند تندر خروشيدند و چون آذرخش شعله افكندند. با اينهمه ، ترسيدند و در كار بماندند. ما چون تندر نمى خروشيم ، مگر آنگاه ، كه خصم را فرو كوبيم و سيل روان نمى كنيم مگر آنگاه كه بباريم .


  خطبه : 10 
   و من خطبة له ع  
اءَلا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ جَمَعَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ خَيْلَهُ وَ رَجِلَهُ وَ إ نَّ بَصِيرَتي لَمَعى مَا لَبَّسْتُ عَلى نَفْسِي وَ لا لُبِّسَ عَلَيَّ وَ ايْمُ اللَّهِ لَاءُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضا اءَنّا مَاتِحُهُ لاَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ وَ لاَ يَعُودُونَ إِلَيْهِ.


  ترجمه : 
   خطبه اى از آن حضرت (ع )  
آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را گرد آورده و سواران و پيادگانش را بسيج كرده است . همان بصيرت ديرين هنوز هم با من است . چنان نيستم كه چهره حقيقت را نبينم و حقيقت نيز بر من پوشيده نبوده است . به خدا سوگند، بر ايشان گودالى پر آب كنم ، كه چون در آن افتند بيرون شدن نتوانند و چون بيرون آيند، هرگز، هوس نكنند كه بار ديگر در آن افتند.


  خطبه : 11 
   و من كلام له ع لابْنِهِ مُحَمَدِ بْنِ الحَنَفيِّةِ لَمَا اءَعْطاهُ الرَايَةَ يَوْمَ الْجَمَلِ:  
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لاَ تَزُلْ، عَضَّ عَلى نَاجِذِكَ، اءَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْاءَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِك اءَقْصَى الْقَوْمِ، وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ اءَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) به پسرش ، محمد بن حنفيّه ، هنگامى كه در جنگجمل رايت را به دست او داد:  
اگر كوهها متزلزل شوند، تو پايدار بمان . دندانها را به هم بفشر و سرت را به عاريت به خداوند بسپار و پايها، چونان ميخ در زمين استوار كن و تا دورترين كرانه هاى ميدان نبرد را زير نظر گير و صحنه هاى وحشت خيز را ناديده بگير و بدان كه پيروزى وعده خداوند سبحان است .


  خطبه : 12 
   و من كلام له ع لَمَا اءَظْفَرَهُ اللّهُ بِاءَصْحابِ الجَمَلِ وَ قَدْ قَالَ لَهُ بَعْضُ اءَصْحَابِهِ: وَدِدْتُ اءَنَّاءَخِي فُلاَنا كَانَ شَاهِدَنَا لِيَرَى مَا نَصَرَكَ اللَّهُ بِهِ عَلَى اءَعْدَائِكَ. فَقَالَ لَهُ ع :  
اءَ هَوى اءَخِيكَ مَعَنَا؟ فَقَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَقَدْ شَهِدَنَا، وَ لَقَدْ شَهِدَنَا فِي عَسْكَرِنَا هَذَا اءَقْوَامٌ فِي اءَصْلاَبِ الرِّجَالِ وَ اءَرْحَامِ النِّسَاءِ، سَيَرْعَفُ بِهِمُ الزَّمَانُ وَ يَقْوى بِهِمُ الْإِيمَانُ.


  ترجمه : 
   چون خداوند در جنگ جمل پيروزش گردانيد، يكى از ياران گفتش اى كاش برادرم ، فلان ، مىبود و مى ديد كه چسان خداوند تو را بر دشمنانت پيروز ساخته است . على (ع ) از او پرسيد:آيا برادرت هوادار ما بود گفت : آرى . على (ع ) گفت :  
پس همراه ما بوده است . ما در اين سپاه خود مردمى را ديديم كه هنوز در صلب مردان و زهدان زنان هستند. روزگار آنها را چون خونى كه بناگاه از بينى گشاده گردد، بيرون آورد و دين به آنها نيرو گيرد.


  خطبه : 13 
   و من كلام له ع فِي ذَمَّ الْبَصْرَةِ وَ اءَهْلُها:  
كُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْاءَةِ وَ اءَتْباعَ الْبَهِيمَةِ، رَغا فَاءَجَبْتُمْ، وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ، اءَخْلاَقُكُمْ دِقَاقٌ، وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ، وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ، وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ اءَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ، كَاءَنِّي بِمَسْجِدِكُمْ كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ، قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَيْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا، وَ غَرِقَ مَنْ فِي ضِمْنِهَا.
وَ فِي رِوَايَةٍ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَاءَنِّي اءَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ اءَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ، وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در نكوهش بصره و مردمش : 
شما سپاهيان آن زن (7) بوديد و پيروان آن ستور.(8) كه چون بانگ كرد اجابتش كرديد و چون كشته شد روى به گريز نهاديد. خلق و خويتان همه فرومايگى است . پيمانهايتان گسستنى است و دينتان دورويى است و آبتان شور است . آن كس كه در ميان شما زيست كند گرفتار كيفر گناه خويش است . و آنكه از ميان شما رخت بربندد، به رحمت پروردگارش ‍ رسيده است . گويى مسجد شما را مى بينم ، كه چون سينه كشتى است بر روى دريا، زيرا شهرتان در گرداب عذابى كه خداوند از فرازش و فرودش فرستاده ، گرفتار است و همه ساكنان آن غرق شده اند.
((در روايتى چنين آمده است )): سوگند به خدا شهرتان در آب غرق مى شود، چنانكه گويى مسجدتان را مى بينم كه همانند سينه كشتى سر از آب بيرون دارد. يا همانند شتر مرغى بر زمين خفته . (و در روايتى ) چون سينه پرنده اى بر لجّه دريا.


  كلام : 14 
   و من كلام له ع فِي مِثْلِ ذلِكَ:  
اءَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ، بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ، خَفَّتْ عُقُولُكُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ فَاءَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ، وَ اءُكْلَةٌ لِآكِلٍ، وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در همين معنى :  
سرزمينتان به آب نزديك است و از آسمان دور. مردمى سبك عقل هستيد و بردباريتان سفيهانه . آماج هر تير بلاييد و طعمه هر خورنده و شكار هر كس كه بر شما تاخت آورد.


  كلام : 15 
   و من كلام له ع فيما رَدَّه عَلَى الْمَسْلِمينَ مِنْ قَطائعِ عُثْمانَ:  
وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ، فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً، وَ مَنْ ضاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ اءَضْيَقُ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) درباره زمينهايى كه عثمان در زمان خلافت خود به اين و آن داده بود وامام (ع ) آنها را به مسلمانان بازگردانيد:  
به خدا سوگند، اگر چيزى را كه عثمان بخشيده ، نزد كسى بيابم ، آن را به صاحبش باز مى گردانم ، هر چند، آن را كابين زنان كرده باشند يا بهاى كنيزكان . كه در دادگرى گشايش است و آنكه از دادگرى به تنگ آيد از ستمى كه بر او مى رود، بيشتر به تنگ آيد.


:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 8 / 12


اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول ،
که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ،
جهانرا با همه زیبایی و زشتی ،
بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ،
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، 
بر لب پیمانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین
زمین و آسمانرا 
واژگون ، مستانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم ،
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ،
پاره پاره در کف زاهد نمایان ،
سبحۀ، صد دانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان ،
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو ،
آواره و ، دیوانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان ،
سراپای وجود بی وفا معشوق را ،
پروانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بعرش کبریایی ، با همه صبر خدایی ،
تا که میدیدم عزیز نابجایی ، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را 
وارونه ، بی صبرانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که میدیدم مشوش عارف و عامی ، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش ،
بجز اندیشه عشق و وفا ، معدوم هر فکری ،
در این دنیای پر افسانه میکردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و ،تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
و گر نه من بجای او چو بودم ،
یکنفس کی عادلانه سازشی ،
با جاهل و فرزانه میکردم
عجب صبری خدا دارد ... عجب صبری خدا دارد


:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 8 / 12

 

سلام مولای من، سلام عزیز دل زهرا، سلام گل باغ نرگس

روزهای هفته را طی می کنم تا جمعه شود جمعه ای که  بوی عطرظهور می دهد، بوی وصال یار

بوی خوش دوستی و مهربانی

آقا جان

تا کی باید بنشینم و نگاه کنیم تا حق مظلومان بی جواب بماند

تا کی باید غبار فقر روی شانه های ما باشد

تا کی باید انتظار بکشیم.

مولا جان

انتظار کشیدن برای آمدنتان شیرین است

آنقدر شیرین که خستگی در آن راه ندارد

آقا جان

ای یوسف زهرا

غروب این جمعه هم گذشت

اما باز هم نیامدی

دوباره با زیارت آل یاسین باید انتظار جمعه ی دیگر را بکشم

و همیشه زیر لب زمزمه می کنم

شاید این جمعه بیایی شاید

جمعه یعنی یک بغل دل واپسی

جمعه یعنی لحظه های بی کسی

جمعه یعنی یک ضمیر بی قرار

جمعــه یعنـی روز سبـز انتظـار

مولای من

چشم به راه توام تا تو بیایی

اللهم عجل لولیک الفرج

 


:: بازدید از این مطلب : 307
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 28 / 11

وحشتناک ترين لحظه ى زندگى، لحظه ايست که انسان رادر سرازيرى قبرميگذارند..

شخصى نزدامام صادق(ع) رفت و گفت من از ان لحظه بسيارميترسم، چه کنم؟

امام صادق(ع) فرمودند:زيارت عاشورا را زياد بخوان.

آن مرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟

امام صادق فرمود: مگر در پايان زیارت عاشورا نمى خوانيد اللهم ارزقنى شفاعة الحسين يوم الورود؟

یعنی خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من کن.

زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين(ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.

گفتم: عباس آقا با این درآمدت زندگیت میچرخه؟

گفت: خدا رو شکر ،کم وبیش میسازیم.خدا خودش میرسونه.

گفتم : حالا ما دیگه غریبه شدیم لو نمیدی ؟!

گفت: نه یه خورده قناعت میکنم گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه انجام میدم ،خدا بزرگه نمیذاره دست خالی بمونم.

گفتم: نه. راستشو بگو

گفت: هر وقت کم آوردم یه جوری حل شده.خدا رزاقه، میرسونه ...

گفتم: ای بابا ما نامحرم نیستیم. راستشو بگو دیگه!

گفت: توفکرکن یه تاجر یهودی توی بازار هست هر ماه یه مقدار پول برام میاره کمک خرجم باشه.

گفتم: آهان. ناقلا دیدی گفتم. حالا شد یه چیزی. چرا از اول راستشو نمیگی؟

گفت : بی انصاف سه بار گفتم خدا میرسونه باور نکردی یک بار گفتم یه یهودی میرسونه باور کردی.

یعنی خدا به اندازه یه یهودی پیش تو اعتبار نداره ..؟!


یه پیری بود توهمین تهرون که میگفت: هروقت گرفتاریم به همه رومیزنیم وقتی کسی کار ازدستش برنمیادمیگیم بریم درخونه خدا

رو هم بزنیم شایدکاری کرد! شایدخدایی باشه!

هی سجده میکنیما ولی هنوزخوب باورنداریم که یکی اون بالاهست که حواسش به ماست ..

تااین شک به یقین نرسه همه خدات میشن الا خدا ...

حاج اسماعیل دولابی (ره)


:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 24 / 11

 

 
یکی از نویسندگان شهرستان بهمئی از ارسال نامه به مقام معظم رهبری با مضمون الحاق شهرستان بهمئی به خوزستان خبر داد.
نقشه جدید کهگیلویه و بویراحمد

سایت خبری آوای ماغر: در پی انتشار خبر بالاگرفتن زمزمه الحاق شهرستان بهمئی به استان خوزستان سید کاظم مطلوبی میرسالاری ،یکی از نویسندگان بنام این شهرستان ظهر امروز با ارسال یک خبر به این سایت خبری از ارسال یک نامه در این موضوع به دفتر مقام معظم رهبری خبر داد که متن آن به شرح ذیل است:

 

نامه حقیر به مقام معظم رهبری در خصوص الحاق شهرستان بهمیی به خوزستان
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت ایت الله خامنه ای دامه برکاه
سلام علیکم

بااحترام وآرزوی طول عمر برای حضرتعالی وخدمتگزاران صدیق انقلاب اسلامی وامید ظهور حضرت ولی عصر(عج) به عرض عالی میرساند شهرستان بهمیی یکی از شهرستانهای استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.

 

 

شهر لیکک مرکز شهرستان تازه تأسیس بهمیی است. بخش بَهمَئی در سال ۱۳۸۴ به شهرستانی به مرکزیت شهر لیکک ارتقاء یافت.شهر لیکک به لحاظ موقعیت جغرافیایی به شهرستان های بهبهان ،رامهرمز،آغاجاری در استان خوزستان نزدیکتر است ولی در نقشه استانی جزئی از استان کهگیلویه و بویراحمد به شمار میرود.

 

مامردم بهمیی باتوجه به دلایل و مزایای متعددی که درذیل می آید وباعنایت به این قضایا وتمایلی که بین اکثریت مردم این شهرستان بویژه قشر جوان وتحصیلکرده می باشد خواهان الحاق به استان خوزستان می باشیم.

   -1 ما می دانیم با الحاق به خوزستان باتوجه به وجود بیش از80حلقه چاه نفت وگاز شهرستانمان جز مناطق نفت خیزقرار خواهد گرفت وبه یقین موجبات عمران وترقی در تمامی زمینه ها به ویژه زمینه اقتصادی ،تجاری وگردشگری فراهم می شود.به طوری که امروز جوانان تحصیلکرد مابرای کار درمنطقه خودمان غیربومی محسوب می شونددر حالی که دود چاههای نفت در چشمان ماست.

 

  -2از لحاظ جغرافیای از هرطرف به خوزستان مرز مشترک داریم و تنها مرز ما به کهگلویه کوههای سیاه وسفید می باشند که چون سدی ارتباط مارا باکهگلویه تحت شعاع قرار دادند.

 

  -3فاصله شهرستان ما تا شهرهای خوزستان به ترتیب تا رامهرمز کمتر از40کیلومتر تا بهبهان 35 کیلومتر وتااهواز 130 کیلومتر در حالیکه مسیرتایاسوج بیش از 300 کیلومتر است و گذر از سه استان خوزستان ،کهگلویه وفارس برای یک کار ساده اداری باید انجام پذیردتا به مرکز استان برسیم وچه جوانانی از دیارمان که در این مسیر جان شیرین خود را در حوادث مختلف از دست داده اند .

 

  -4در بخش سیاسی واجتماعی به جهت نزدیکی وارتباط فرهنگی در بیشتر مراسمات ملی ومذهبی در خوزستان شرکت می کنیم.

  -5شهرستان های بهبهان ورامهرمز واغاجاری از دیرباز محل مراجعه ی ساکنان این خطه به منظور رفع نیازهای درمانی ،اقتصادی تآمین ارزاق وگردشگری بوده وهمگونی فرهنگی بین این منطقه وشهرهای خوزستان وجود داشته ودارد.

 

  -6از لحاظ کشاورزی دارای دشت های وسیع و زمین های حاصلخیز برای کشاورزی می باشیم که با الحاق به خوزستان از امتیاز استفاده ازسهمیه ی اب کشاورزی سدهای مارون وکوثر می توانیم سهم مهمی در تولید غلات وکارافرینی برای جوانانمان ایجاد کنیم.

 

  -7برای تسهیل در کارهای اداری الحاق به خوزستان مزایای فراوانی برای مردمان دیارمان می باشد در صورتیکه که امروز هر شهروند بهمیی برای پیگیری کاراداری درسال تنها یکبار به یاسوج سفر کند باید حداقل 600 کیلومتر راه طی کند که متاسفانه هیچ کار اداری در مرکز استان بایک بار پیگیری جواب نخواهد داد ومدام باید در راه بوددر حالیکه این مسیر معادل 20 بار طی مسیر بهبهان به لیکک یا سه بارطی مسیر اهواز به لیکک است .چه مردانی که برای یک کار ساده اداری در این مسیر در چنگال مرگ گرفتار شدند .ونمی دانیم مسئولیت جان اینان باکیست.

درادامه بابیان اینکه مابا مردم غیور کهگلویه وبویراحمد هیچ مشکلی نداریم وآنان بهترین برادران وخواهرانمان هستند اما الحاق بهمئی به خوزستان نوید کاستن از درد ورنجهاو پیشرفت وآبادانی رابرای ما به ارمغان دارد .

 

امانکته ای که باید یادآوری کنم شهرستان بهمئی بیش از 120تن از بهترین فرزندانش راتقدیم به انقلاب نمودو چه شیرمردانی که طعم تلخ اسارت وحلاوت جانبازی راچشیده اند واین مردمان همواره در مسیر ولایت ورهبری ماندگار وپایدار مانده اند .

 

حضرت آقا از اینکه گوشه ای از دردها ونیازهای مردم دیارم را به تحریر در اوردم وخاطر مبارکتان را آزردم از محضر مبارکتان عذر می خواهم، امیدوارم ندای این مردم شهید پرور را با عنایات کریمانه بپذیرید وبه مسئولان امر فرمایید برای رضای خدا وکاستن از آلام وتعب این مردمان با بررسی کارشناسانه خواسته مردم به ظهور برسد / من الله توفیق
سید کاظم مطلوبی میرسالاری

 


:: بازدید از این مطلب : 526
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 21 / 11

سلام آخر

سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی
خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من
تو را می‌سپارم به د‌ل‌های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب
تو را می‌سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد
به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه


:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 21 / 11

 

حضرت فاطمه زهرا(س) می فرماید: در حالی که بستر خود را پهن کرده بودم، رسول خدا(ص) بر من وارد شد و فرمود: ای فاطمه، سر به بستر خواب مگذار مگر این که چهار عمل را انجام دهی: قرآن را ختم کن، پیامبران را شفیع خود قرار بده، اهل ایمان را از خویش راضی گردان و یک حج و عمره انجام بده.

پدرم این چهار دستور را داد و مشغول نماز شد. من هم در حالی که انجام این چهار کار را مشکل می دیدم، به فکر فرو رفتم و صبر کردم که نماز پدرم تمام شود و برای انجام آن اعمال راهنمایی بگیرم. وقتی نماز حضرتش به پایان رسید، عرض کردم: ای رسول خد، چهار دستور به من دادی که برای انجام آن در این وقت کم توانایی ندارم. آن حضرت لبخندی زد و بعد فرمود:

اگر (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مثل این است که یک ختم قرآن انجام داده ای;

و اگر بر من و پیامبران قبل از من صلوات بفرستی، همه ما روز قیامت شفیعان تو هستیم;

و اگر برای اهل ایمان از خداوند آمرزش بخواهی، همه آنان از تو رضایت مند خواهند شد;

و اگر بگویی: (سبحان الله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر) مانند این است که حج و عمره انجام داده ای.

زهراى اطهر، دختر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله مورد اهانت قرار مى گيرد،

خشمگين وارد خانه مى شود و با جملاتى كه كوه را از جا مى كند شوهر غيور خود را مورد عتاب قرار ميدهد و مى گويد:
پسر ابوطالب ! چرا به گوشه خانه خزيده اى ؟ تو همانى كه شجاعان از بيم تو خواب نداشتند، اكنون در برابر مردمى ضعيف سستى نشان مى دهى ! اى كاش مرده بودم و چنين روزى را نمى ديدم !
على (ع ) خشمگين از ماجراها از طرف همسرى كه بى نهايت او را عزيز مى دارد اينچنين تهييج مى شود.
اين چه قدرتى است كه على را از جا نمى كند پس از استماع سخنان زهرا با نرمى او را آرام مى كند كه :
نه من فرقى نكرده ام ، من همانم كه بودم ، مصلحت چيز ديگر است ، تا آنجا كه زهرا را قانع مى كند و از زبان زهرا مى شنود: حسبى اللّه و نعم الوكيل 
روز ديگرى باز فاطمه سلام اللّه عليها، على (ع ) را دعوت به قيام مى كند در همين حال فرياد مؤ ذن بلند مى شود كه : اشهد ان رسول اللّه .
على (ع ) به زهرا(س ) فرمود:
آيا دوست دارى اين فرياد خاموش شود؟
گفت : نه .
فرمود: سخن من جز اين نيست . 
اين همان على است كه در جنگهاى مهّم زمان حيات رسول اللّه حضور فعال داشته است . در زمان حكومتش نيز در جنگهاى صفين ، جمل ، نهروان و... شجاعت و شهامت او از كسى پوشيده نمانده است اما در مقابل خلفا چرا اينگونه صبر اختيار كرده است ؟ سؤ الى است كه جواب آن را بايد در كلام على (ع ) يافت !

اميرالمؤ منين عليه السلام به يكى از اصحاب فرمود:
- مى خواهى از وضع خود و فاطمه عليهاالسلام براى تو صحبت كنم ؟
فاطمه در خانه من آن قدر آب آورد كه آثار مشك بر سينه اش پيدا بود و آن قدر آسياب كرد كه دست هايش پينه بست و چنان در نظافت و پاك كردن خانه و پختن غذا زحمت كشيد كه لباسهايش كثيف و مندرس شد و او بسيار صدمه ديد!
به همين خاطر به فاطمه توصيه كردم خوب است محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم برسى و جريان را بيان نمايى ، شايد جهت كمك به تو خادمى بفرستد تا از اين همه زحمت خلاص شوى ! فاطمه عليهاالسلام اين توصيه مرا قبول كرد و نزد پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم رفت ، اما چون ايشان را مشغول صحبت با اصحاب مى بيند، بدون آنكه خواسته اش را بگويد، باز مى گردد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه متوجه شده بودند فاطمه براى حاجتى آمده و بدون هيچ گونه صحبتى به خانه خود برگشته ، فرداى آن روز به منزل ما تشريف آوردند، و پس از سلام در كنار ما نشستند و آن گاه فرمودند:
- فاطمه جان ! ديروز به چه منظور پيش من آمدى ؟
فاطمه عليهاالسلام از خجالت نتوانست حاجتش را بگويد: من عرض ‍ كردم :
- يا رسول الله ! آن قدر آب آورده كه بند مشك در سينه اش اثر گذاشته و آن قدر آسياب گردانيده كه دست هايش تاول كرده و... لذا گفتم محضر شما برسد شايد خادمى به ايشان مرحمت نماييد تا زحمت هايش كمتر شود.
رسول خدا فرمود:
مى خواهى مطلبى به شما بياموزم كه از خادم بهتر است . وقتى كه خواستى بخوابيد 33 مرتبه بگوييد سبحان الله و 33 مرتبه بگوييد الحمد لله و 34 مرتبه بگوييد الله اكبر.(1) اين ذكر صد مرتبه است ولى در نامه اعمال هزار حسنه (ثواب ) دارد.
فاطمه جان ! اگر اين ذكرها را هر روز صبح بگويى خداوند خواسته هاى دنيا و آخرتت را برآورده خواهد كرد. فاطمه زهرا در جواب سه مرتبه گفت :
از خدا و پيغمبر راضى هستم .
در جاى ديگر آمده است :
وقتى كه فاطمه (ع ) شرح حالش را بيان كرد و كنيزى خواست ، ناگهان اشك در چشمان پيامبر صلى الله عليه وآله حلقه زد و فرمود:
- فاطمه جان ! به خدا سوگند! هم اكنون چهار صد نفر فقير در مسجد هستند كه نه غذا دارند و نه لباس ! مى ترسم اگر كنيز داشته باشى اجر و ثواب خدمت در خانه از تو گرفته شود! مى ترسم على بن ابى طالب عليه السلام در قيامت از تو مطالبه حق كند! سپس تسبيحات حضرت زهرا عليهاالسلام را به آن بانو ياد داد، آن گاه به فاطمه عليهاالسلام گفتم :
- براى نيازهاى دنيوى نزد رسول خدا عليهاالسلام رفتى ، ولى خداوند ثواب آخرت به ما مرحمت فرمود(2)


1) در برخى روايت 34 مرتبه الله اكبر و 33 مرتبه الحمدلله و 33 مرتبه سبحان الله نقل شده است

2) بحار، ج 43، ص 85

 

 حال زهرا(س ) نامساعد بود و در بستر بودند. على (ع ) بالاى سر زهرا نشسته بود. زهرا شروع كرد به سخن گفتن . متواضعانه جمله هايى فرمود كه على (ع ) از اين تواضع فوق العاده زهرا رقت كرد و گريست . مضمون تعبير حضرت اين است : على جان ! دوران زندگى ما دارد به پايان مى رسد من دارم از دنيا مى روم من در خانه تو هميشه كوشش كرده ام كه چنين و چنان باشم ، امر تو را هميشه اطاعت بكنم من هرگز امر تو را مخالفت نكردم ...
تعبيراتى از اين قبيل ، آنچنان على را متاءثر كرد كه فوراً زهرا را در آغوش ‍ گرفت ، سر زهرا را به سينه چسباند و گريست و گفت : دختر پيغمبر تو والاتر از اين سخنان هستى ، تو والاتر از اين هستى كه اساسا اين سخنان از سوى تو گفته بشود، يعنى چرا اينقدر تواضع مى كنى ؟ من از اين تواضع زياد تو ناراحت مى شوم . محبّت فوق العاده اى ميان على و زهرا حكم فرماست كه قابل توصيف نيست ، و لهذا نمى توانيم بفهميم كه تنهايى على بعد از زهرا با على چه مى كند. فقط چند جمله اى را كه خود مولاى متقيان على (ع ) روى قبر زهرا فرمود كه جزء كلمات ايشان در نهج البلاغه است عرض ‍ مى كنم .
زهرا وصيّت كرده بود: على جان مرا غسل بده و تجهيز و دفن كن . شب مرا دفن كن ، نمى خواهم كسانى كه به من ظلم كرده اند در تشيع جنازه من شركت كنند. تاريخ كارش هميشه لوث است ، افرادى جنايتى را مرتكب مى شوند و بعد خودشان در قيافه يك دلسوز ظاهر مى شوند براى اينكه تاريخ را لوث بكنند عين كارى كه ماءمون كرد، امام رضا را شهيد مى كند بعد خودش بيش از همه مشت بر سرش مى زند و فرياد مى كند و مرثيه سرايى مى نمايد، و لهذا تاريخ را در ابهام باقى گذاشته كه عدّه اى نمى توانند باور كنند كه ماءمون بوده است كه امام رضا را شهيد كرده است . اين لوث كردن تاريخ است . زهرا براى اينكه تاريخ لوث نشود فرمود: مرا شب دفن كن ! لااقل اين علامت استفهام در تاريخ ماند. پيغمبر يك دختر كه بيشتر نداشت چرا بايد اين يك دختر شبانه دفن بشود و چرا بايد قبرش مجهول بماند؟ اين بزرگترين سياستى است كه زهراى مرضيه اعمال كرده كه اين در را به روى تاريخ باز بگذارد كه بعد از هزار سال هم كه شده بيايند و بگويند:
تاريخ بگويد: سبحان اللّه ! چرا دختر پيغمبر را در شب دفن بكنند؟ مگر تشييع جنازه يك امر مستحبى نيست آن هم مستحب مؤ كد و آن هم تشييع جنازه دختر پيغمبر؟ چرا بايد افرادى معدود به او نماز بخوانند؟ و چرا اصلا محل قبرش مجهول بماند و كسى نداند زهرا را در كجا دفن كرده اند؟
على ، زهرا را دفن كرد، زهرا همچنين وصيّت كرده بود: على جان ! بعد كه مرا به خاك سپردى و قبر مرا پوشاندى ، لحظه اى روى قبر من بايست و دور نشو كه اين لحطه اى است كه من به تو نياز دارم . على در آن شب تاريك تمام وصاياى زهرا را مو به مو اجرا مى كند. حالا بر على چه مى گذرد من نمى توانم توصيف بكنم : زهراى خود را با دست خود دفن كند و با دست خود قبر او را بپوشاند ولى اين قدر مى دانم كه تاريخ مى گويد: فلمّا نقضَ يده من تراب القبر هاج به الحزنُ. 
على قبر زهرا پوشاند و گرد و خاك لباسهايش را تكان داد. تا آن لحظه مشغول كار بود و اشتغال به يك كار قهراً تا حدّى براى انسام انصراف ايجاد مى كند. كارش تمام شد. حالا مى خواهد وصيّت زهرا را اجرا كند يعنى بماند تا به اين مرحله رسيد غمهاى دنيا بر دل على رو آورد. احساس ‍ مى كند نياز به درد دل دارد. گاهى على درد دلهاى خودش را با چاه مى گفت ، سرش را در چاه فرو مى برد و لى براى درد دلى كه در زمينه زهرا دارد فكر مى كند هنچكس از پيغمبر بهتر نيست ، رو مى كند به قبر پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله :
السلام عليك يا رسول اللّه عنى و عن ابنتِكَ النازلهِ فى جواركَ والسريعةِ اللحاقَ بك قَلَّ يا رسول اللّه عن صفيَّتِك صبرى

 


 


:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
جمعه 15 / 11

 

 

آقاي قرائتی:

اگر لامپی در یك خیابانی بزنند،افرادی بیایند این لامپ را بشکنند...
لامپ دوم را بزنند،لامپ دوم را هم بشکنند...
لامپ سوم را بزنند،لامپ سوم را هم بشکنند ...
اگر یازده لامپ بزنند و مردم نااهل بشکنند حکما عاقلی دیگر می گوید:

لامپ دوازدهمین را وصل نکـن ایـن ها هنوز آدم نشده اند،
لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند.
یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند ... چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد ...
مي گوید:هر وقت آمادگی اش را داشتید، شما هنوز متمدن نشده اید ...


:: بازدید از این مطلب : 379
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
پنج شنبه 14 / 11

 

 

 

لطفا خودتان را به طور کامل معرفی کنید؟با عرض سلام وتبریک دهه ی پرفروغ فجر
سید کاظم مطلوبی میرسالاری هستم اهل وساکن روستای سید صفی شهرستان بهمیی
میزان تحصیلات :دانشجوی کارشناسی ارشد
:با توجه به اینکه شما کتاب همنشینان مهتاب را تالیف کرده اید، کتاب خود را معرفی کرده و انگیزه خود را از نویسندگی و یا نوشتن این کتاب بگویید؟همنشینان مهتاب ترکیبی است از دلنوشته ها ،وصیت نامه ،زندگینامه وتصاویری از 110 شهید سادات میرسالاری
:  خداونددر قران کریم راجع به ارزش نویسندگی و آثار و فواید نویسندگی بحث وبررسی فراوان نمود ه   است  . از جمله فرمود: واژه «ما» در جمله «ومایسطرون » از نظر ادبی، یا موصوله است و یا مصدریه; اگرموصوله باشد، یعنی سوگند به نوشته و اگر مصدریه باشد، یعنی سوگند به نویسندگی. آن گاه فرمود: اگر خداوند به چیزی سوگند یادکرد، دلیل برآن است که آن چیز، بسیار مهم است، این آیه بیانگرآن است که مساله نویسندگی و بیان حقایق با قلم، آن قدرارزشمند و مهم است که خداوند به آن سوگند یاد کرده است. به راستی اگر نعمت قلم نبود، فرهنگ انسان ها ناقص بود، کتاب های آسمانی و قرآن، به خاطر وجود قلم، از چند قرن قبل تا حال باقی مانده است، قلم و بیان دو نعمت بزرگ و وسیله سترگ انتقال فرهنگ ها و علم و معرفت به همدیگر است. قلم حافظ علوم و دانش ها،پاسدار افکار دانشمندان، حلقه اتصال فکری علما، و پل ارتباطی گذشته و آینده بشر و نگهدارنده تاریخ پیشینیان است. ارزش قلم خوب از دیدگاه اسلام آن چنان بالا است که پیامبر(ص)فرمود: «یوزن مدادالعلماء و دم الشهداء و یرجح مدادالعلماء علی دم الشهداء
در قیامت سیاهی قلم دانشمندان با خون شهیدان سنجیده می شود. در این سنجش، سیاهی قلم علما برخون شهیدان برتری می یابد
. آیااثاردیگری در دست تالیف دارید؟بله کتاب انساب سادات درایران بنام زلال کوثر وکتاب هفت الماس (زندگینامه هفت عالم بزرگ کهگلویه)و مقالاتی پیرامون نماز /بی بی حکیمه (س)/ومقاله کارافرینی حلقه گمشده اموزش عالی کشور که در همایش ره اوران علم در تهران مقام کسب نمود 
حضرت عالی یکی از افراد پرکار و موفق در زمینه نویسندگی می باشید، علت این موفقیت را مرهون چه می دانید؟
- بعد از توکل به خدا و استمداد از ذات پاک ربوبی، احساس می   کنم اموری  در فراهم نمودن اسباب کار و وسایل توفیق، مرا یاری نموده است. نخست این که خداوند ذوق نویسندگی را به بنده در حدعشق عطا فرموده است، به طوری که هرچه بنویسم، احساس خستگی نمی کنم و به عکس اگر روزی کمتر بنویسم یا چیزی ننویسم، احساس کمبود می کنم و می خواهم این کمبود را جبران کنم.
دوم این که خداوند مرا شیفته و شیدای خاندان رسالت نموده است. از این رو بیشتر نوشته های بنده در رابطه با زندگی سراسرصفا و سازنده آن ها است. از این شیفتگی لذت می برم. فکر می کنم عنایات آن ها نقش مؤثری در فراهم شدن اسباب توفیق برای بنده داشته است.
سوم این که نویسندگی و بیان حقایق اسلام با قلم را بهترین راه تبلیغ اسلام می دانم، احساس وظیفه می کنم، همین احساس بر عشق وعلاقه من بر این کار می افزاید و روح و روان مرا آرامش می بخشد
درباره مشکلات نویسندگی توضیحی بفرمایید..
هر کاری دشواری‌های مخصوص به خودش را دارد اما کار فرهنگی بیش از همه مشکلات و چالشهای را برای یک پژوهشگر به ارمغان می‌آورد. بیش از همه مشکلات که گریبانگیر نویسنده است ، جمع آوری اطلاعات و داده‌های خام است.ثانیاکارهای فرهنگی متاسفانه امروزه دردید مسوولین امر کمتر نمود دارند  این امر باعث دلزدگی محقق می شود واین خود چالشی بزرگتر است.
یک توصیه
بنده کوچکتر از آنم که به فرهیختگان و پژوهشگران گرامی توصیه‌ای داشته باشم اما به عنوان یک پیشنهاد مطرح می‌شود که اگر دوستان فرهیخته، پژوهشگر و فعال شهرستان بهمیی در زمینه علمی – فرهنگی مطالعات شان را به صورت راهبردی و مطالعات تطبیقی در زمینه‌های مختلف در حوزه‌های بکر و کار نشده متمرکز کنند بسیار مثمر خواهند بود. این کار می تواند هم جنبه ابداعی برای پژوهشگران ما داشته باشد و هم به عنوان یک راهکار در حل مسایل مختلف آتی مطمح نظر قرار گیرد
 درباره واژه های ذیل چه احساسی دارید
 بهمن :ماه به جوش امدن اقیانوس دلهای پاک
شهدا:گوهرهایی ازسنخ ملکوت
مقام معظم رهبری: بایک خروش خشمش ما عالمی بگیریم
اوای ماغر:
گر که می خواهی نوای عشق ، دائم بشنوی 
 
خوش نوایی بهتر از اوای ماغر کوه نیست
حرف پایانی:
 
اینکه متاسفانه دربهمیی اوضاع و احوال ااهل قلم خوب نیست که بخشی از ان به شرایط کلی حاکم بر جامعه بر می گردد و بخشی هم مدیران فرهنگی . مدیران دربهمیی به طور کلی خیلی کم به اهل فرهنگ می رسند بهتر است راهکاری پیدا شود تا اهل قلم  بتوانند رشد بهتری داشته باشند
تشکر ویژه ای دارم از مدیریت محترم ارشاد اسلامی شهرستان بهمیی جناب اقای درخشان که الحق مشوق خوبی برای حقیر بوده وازطریق اداری همکاری لازم راجهت معرفی اثارم مبذول فرمودند./

 


:: بازدید از این مطلب : 428
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 10 / 11

بسم الله الرحمن الرحیم


نسب شناسی

علم نسب از علوم عالی است و آن گونه که مرحوم سید عبد الحجه بلاغی مرقوم فرموده‌اند:قرآن کریم هم به این مسأله عنایت دارد.
نبی اکرم (ص) نیز فرموده ((تعلموا انسابکم لتصلوا به ارحامکم)) (یعنی نسب های خود را فرا گیرید تا به وسیله آن صله رحم کنید.)
این علم دوشادوش تاریخ اسلام  در میان سادات آل ابوطالب رواج داشته و آن گونه که در کتاب‌های نسب شناسی آمده: از همان قرن اول هجری و به خصوص پیش آمدن هجرت‌های و برخی آوارگی‌ها (که بر اثر تعهدیات امویان و عباسیان پیش آمده)از سوی خود سادات و برخی از مؤلفین کتب انساب و علم رجال به حفظ نسب سادات توجه شده و در هر شهر و دیاری که علویان بوده‌اند دفتر و جریده‌ای برای ثبت نسب‌ها وجود داشته و برای حفظ اسامی سادات اصیل دقت کافی مبذول می‌شده است و به همان گونه که مؤلف کتاب ارزشمند منتقله الطالبین (که اخیراً ترجمه شده و با نام مهاجران آل ابوطالب به چاپ رسیده است) در جای جای کتاب خود نوشته‌اند:ثبت و ضبط و نظارت بر حفظ نسب‌ها به گونه‌ای بود که اگر فرد و یا افرادی به محل مربوط یا به دارنده دفتر ثبت اسامی سادات مراجعه می‌نمود و خود را سید و علوی معرفی می‌نمودند به سرعت معلوم می‌گردید و یا به قول همان مؤلف: دروغگو و بسیار کذاب بوده است.)
لازم به ذکر است که در اوایل ثبت و ضبط اسامی سادات به صورت متفرقه صورت می‌گرفته اما بعدها با پیشنهاد برخی از علویان در هر منطقه فردی به عنوان نقیب(سرپرست سادات) انتخاب می‌گردیده و امور مربوط به انساب را انجام می‌داده و در مدت‌های مدیدی هم انتخاب نقاب با صدور حکم از سوی حاکم یا خلیفه وقت به طور رسمی صورت می‌گرفته است که نمونه‌های آن بسیار است.
از زمان تسلط مغولان مسلمان به خصوص حاکمان شیعه آن دودمان که در رأس آنان سلطان محمد خدابنده یا سلطان اول جایت و (معاصر علامه بزرگوار مرحوم حسین بن یوسف بن مطهر حلی) قرار داشته است دستور این بوده که در هر شهر و دیار (دارالسیادةهایی) ایجاد شود از این جهت بود که امور نقابت عمومی و رسمی شد و این کار تا قبل از فتنه افقان های غلزایی(و سپس سلطه نادر) ادامه داشته لیکن در زمان روی کار آمدن آن‌ها اگر چه حکومتشان عمر کوتاهی داشته انجام امور مذکور از هم پاشیده و دیگر هیچ گاه سر و سامانی نگرفته است و به همین خاطر است که به هنگام تحقیق درام و انساب از قرن یازده به بعد تدوین سلسله نسب‌ها با مشکل روبرو بود و می‌باشد.
کلامی چند در اهمیت نسب شناسی و ارزشمندی علم نسب
 آنچه بعد از ظهور پیامبر اسلام (ص) در اهمیت شناسایی انساب مورد نظر علما و دانشمندان بزرگ اسلامی بوده احادیثی است که از خاتم پیامبران رسول گرامی اسلام نقل گردیده است. اصل حدیث با نقل‌های گوناگون چنین است (علموا انسابکم لتصلوا ارحامکم) (خویشان خود را بشناسید، تا بتوانید صلۀ رحم کنید)
اعرفوا انسابکم لصلوا ارحامکم.. نسب‌های خود را بشناسید که صله رحم نمایید.
تعلموا انسابکم تلصلوا(لتصلوا ارحامکم).. نسب‌های خود را فراگیرد تا صله رحم کنید.
تعلموا من انسابکم ما تصلون به ارحامکم...، فراگیرد انسابتان را برای آنچه که به آن صله رحم کنید.
در احادیث فوق الذکر و برخی احادیث دیگر با نقل قولهای متفاوت، اصل و اساس روایات، شناسایی اقوام و بستگان برای انجام صلۀ رحم است که برای انجام آن اهمیت فراوانی مورد نظر و توجه بوده است.
از سوی دیگر اهمیت در شناخت اولاد،اعقاب، احفاد و اسباط پیامبر (ص) و ثبت و ضبط اسامی ذریات حضرت فاطمه(ص) و حضرت علی(ص).حدیث دیگری است که باز از شخص رسول گرامی(ص) بر جای مانده است.
بر اساس منابع متعدد و مدارک زیاد وسندیت ثبت شده از سوی بسیاری از محدثین بزرگوار آمده که پیامبر  فرموده اند:
((کل سبب و نسب ینقطع و یوم القیامة الا ماکان من سبی و نسبی)) یعنی در روز قیامت هیچ خویشاندی سببی و نسبی سود بخش نیست و قطع خواهد شد،مگر خویشاندی که از جانب سبب و نسب من باشد.
در همین زمینه ترجمه حدیث دیگری نقل است که  پیامبر  فرموده اند:
هر نسب و دامادی در روز قیامت منقطع است، مگر نسبت و دامادی من.
(برای اطلاع از اهیمت نسب نسب شناسی،علم نسب،معنی سید و خصایص اولاد و اعقاب معصومین(ع)به مقدمه کتاب جامع الانساب، تالیف دانشمندان بزرگوار جناب آقای سید محمد علی روضاتی،صفحات 1 تا 65و دیگر کتب و منابع نسب شناسی مراجعه فرمایید.
پشتوانه و تایید بر تمام مطالب و احادیث مربوط به نسب شناسی به خصوص انساب گرامی اهل البیت(ع)، آیه ای از قرآن کریم و مجید می باشد،آنجا که خداوند قادر بی همتا و رب العالمین خطاب به پیامبر بر حق فرموده اند:
((قل لا اسیلکم علیه اجرا، الا المودة فی القربی)) (قرآن سوره شوری،آیه 23)
یعنی،ای پیامبر به مسلمانان و مؤمنین بگو، من در برابر انجام وظایف و پیاده نمودن رسالت و امر پیامبریم، چیزی از سما نمی خواهم، مگر احترام گذاشتن و گرامی داشتن و نزدیکانم.
علم نسب شناسی و ثبت و ضبط اسامی اسامی و ذراری معصومین(ع)دنباله توجه به علم نسبدر قبل از اسلام می باشد، اما با دقت و نظر بیشتر و از سوی دیگر عنایت به علم نسب که مورد سفارش پیامبر(ص) و ایمه اطهار(ع) بوده به طور خلاصه اثرات مثبت و ارزانده زیادی در برداشته و دارد که از جمله آنها می توان به برخی از آنها اشاره نمود.
1-      توجه به علم و نسب شناسی و تنظیم شجره نامه ها،بر اساس ثبت و ضبط اسامی سادات،وظیفۀ مهمی است که عامل اصلی و تشویق کننده آن٬آیه قرآنی و احادیث پیامبر اسلامی می باشد که به کوتاهی در سطور بالا اراﺋه گردید.
2-      ثبت اسامی ذریات معصومین (ع) و ذکر برخی از حوادث اجتماعی_تاریخی و بعضی از حالات و گوشه ای از زندگی آنان، توانسته و می تواند سند بزرگ و افتخار آفرینی برای همه سادات باشد، چرا که وجود نسب نامه ها و شجره نامه ها در هر خانواده، سبب معرفی کامل یا نسبی سادات و اطلاع از اتصال نسب خود به دودمان اهل البیت (ع) موجب خواهد شد٬ تا در قیام و عمل بهتر به وظایف خصوصی و عمومی خود ساعی و کوشا باشند.
3-      در قرون گذشته به خصوص در قرون اولیۀ اسلام٬ علم نسب جایگاه ارزشمند و والایی داشته و مورد توجه زیاد بوده و در هر عصر و زمانی٬ علماء و دانشمندان بزرگ،وارد علم نسب شناسی می شده اند و عنوان و صفت ((نسابه)) برای یک فرد افتخاری بس عظیم بوده و عمل آنها به جمع آوری اسامی سادات و تحقیق در صحت اسامی نتایج مثبت و زیادی را در میان خاندان ها و افراد منسوب معصومین (ع) در بر داشته است.
4-      ارزش دیگر ثبت و ضبط اسامی و تنظیم شجره نامه ها،علاوه بر انکه برای نسل های بعدی هر خاندان بسیار مفید و سند افتخار به اجداد و گذشتگان خود می باشد،نام و حالات سادات را هم از حوادث گوناگون روزگار و دستبرد های زمانه دور و از تحریفات معاندین و دشمنان مصون و حفظ می دارد.
5-      رسول گرامی خود به نصب خویش توجه داشته و در جایی، خود را به اصحاب و یاران معرفی نموده و گفته اند:
انا محمد بن عبد الله بن عبد المطلب بن هاشم (عبد الهاشم) بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن...
اعقاب گرامی آن حضرت، این روش را از سند های افتخار آمیز خود دانسته و موجب خواهد شد تا به پیروی از پیشوای بزرگ اسلام در حفظ نسب خویش قیام نموده و به ثبت و ضبط اسامی سادات توجه بیشتری را مبذول دارند.
در نهایت باید گفت: حفظ و حراست انساب دودمان نبوی (ص) در همی ادوار به خصوص هزارۀ اول تاریخ اسلام در نهایت درجه اهمیت بوده و اشراف و سادات و عموم دانشمندان به علم نسب و نسب شناسی توجه شایانی داشته و به انجام آن قیام می نموده اند.
مرحوم آیت الله سید شهاب الدین نجفی مرعشی هم درباره اهمیت علم شریف نسب نوشته اند:
«بر کسی که توجه دارد و آگاه است، پوشیده نیست که از جمله مهمترین و بالاترین علوم، یکی علم  شریف نسب است و دانشمندان اسلام و بزرگان حدیث و تاریخ کوشیده اند تا در این رشته والای علمی، صدها بلکه هزارها کتاب تالیف کنند،خلاصه آنکه مقام این رشته از والاترین و برترین مقامات است،از این رو، خامۀ زبدگان فضیلت در اطراف این موضوع به گردش در افتاده و از آن خامه ها،کتابها و نوشته های فراوان و تالیفات و رساله های بسیاری به رشتۀ تحریر در آمده است افسوس که دانشمندان این رشته مهم علمی از میان رفتند و به رحمت خدا پیوستند، دریغا بر فقدان بزرگان رجال علم نسب لذا از دانشمندان این عصر این امید را دارم که در تربیت و پرورش جوانان پر تلاش بکوشند و آنان نیز به جمع آوری کتاب های مشجر و مبسوط همت گمارند.
 
و اما دریغ
اهمیت و توجه زیاد معصومین (ع) به علم نسب و قیام دانشمندان به ثبت و ضبط شجره نامه خاندان رسالت و ارزش این کارها به کوتاهی در بالا گذشت، اما متاسفانه در دو قرن اخیر عوامل  گوناگون داخلی و خارجی موجب گردیده تا بسیاری از سادات و ذراری معصومین (ع) از اصل و نسب و ثبت و ضبط اسامی اجداد و دیگر اعضاء خاندان های خود غفلت نمایند و بنیان مرصوص و محکم نسب های گذشته را سست و بی اهمیت جلوه دهند، ((در همین ایام که این حقیر وظیفۀ اندکی را در نسب شناسی بر عهده گرفته و به انجام وظیفه مشغول می باشم، برخورد های منفی و در برخی موارد مایوس کننده ای را از گروه زیادی از سادات مشاهده نموده ام که قابل تصور و مقایسه با عمل گذشتگان آنها نمی باشد)) لذادر اینجا بر آن شدم برای اراﺋه نمونه ای از این بی توجهی ها، نامه ای درد آور از پیشوای سخت کوش و والامقام عصر و زمان خود، حضرت آیة اﷲ سید حسین حسنی طباطبایی بروجردی از مراجع بزرگ تقلید قرن چهاردهم را برای توجه و تنبه سادات عظیم الشان عینا اراﺋه دهم.
مرحوم آیت الله حاج آقا حسین بروجردی اعلی ا... مقامه که خود از بزرگان علما تراجم و رجال و محققین در علم انساب بوده،همواره در امر حفظ انساب سادات پافشاری و اهتمامی  عجیب داشته اند،از جمله در نامه اینکه به مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی اصفهانی مرقوم فرمودند و ایشان در اول کتابش (فضیلة السادة) به چاب رسانیده، پس از آنکه مقام نقابت سادات، و اهمیت ضبط انساب را بیان فرموده در آخر نامه خود چنین می فرمایند:نمی دانم چه بدبختی است که در این عصر دامنگیر سادات شده، مطلبی را که این مقدار دارای اهیت است،امروزه حفظ آن را علاوه بر اینکه اهمیت نمی دهند از برای خود ننگ و عار حساب می کنند.آه آه آه چقدر سادات از وظایف خود غافل شده اند و موجبات افتخار خود را از دست می دهند، از خداوند عز شانه مسالت می کنیم که عامه مسلمانان خصوصا سادات و منتسبین به پیغمبر اکرم (ص) را از این خواب گران رهایی بخشد، تا وظایفی که تقریبا می توان گفت از واجبات یا مستحبات موکده است آشنا شوند،و موجبات افتخار خود را از دست ندهند،خواهشمندیم در جمعی که بزرگان سادات متجمع باشند مکتوب حقیر را به آنها گوشزد فرمایید. 28 ذیقعده سنه 1377 قمری، حسین الطباطبایی البرجردی.
......
ضمنا برای آشنا شدن با احادیثی که در مدح علم نسب و فراگرفتن آن، احادیث معتبر و غیر معتبردر نسب پیامبر(ص) و سادات، آشنا شدن با تعدادی از کتابهای نسب شناسی و ثبت و ضبط اسامی سادات آشنا شدن با معانی شریف،سید_نقیب_صدر و بسیاری از مطالب سودمند دیگر، به خصوص اهتمام بسیاری از علما و سادات در حفظ نسب سادات و ... به مقدمه جلد اول کتاب (جامع انساب)، تالیف آیت الله سید محمد علی موسوی روضاتی، صفحات 12 تا80 مراجعه فرمایید.


:: بازدید از این مطلب : 618
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 10 / 11

 

به انتظار تو نشستن، اشتباه ماست ، به انتظار تو باید ایستاد . . .


:: بازدید از این مطلب : 444
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سیدکاظم مطلوبی (میرسالاری)
یک شنبه 10 / 11

 مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ. دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده:
هیچوقت به این خوبی نبودم. تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه. نظرت چیه دکتر؟...

دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم. من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه. اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.
یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل.. همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما' یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا' منظور منم همین بود!


:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
این وبلاگ برای معرفی طایفه سادات صحیح النسب میرسالاری طراحی گردید .در این وبلاگ اداب ورسوم ،مطالب تاریخی،معرفی شخصیت هاو...........می پردازیم
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شمادرباره هیئت امنای امامزاده میرسالار(ع)

پیوندهای روزانه